433
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

آخر بحث مى گويد:
«الحمدللّه والمنه كه به دولت خليفه اين شكسته ناتوان از فضل و مناقب اهل بيت و كفر و زندقه و مخالفت اعداى ايشان آنچه در خاطر داشتم، علانيه و بى خوف و دهشت ظاهر كردم و الزام اعداى دين با حجت و دليل نمودم و هيچ كس از محبان خاندان به اين دولت موفق نشده بود كه اين كنيز ضعيفه شده و اگر خليفه را ملامت نشده، به خدا كه تا منقطع نشوم، اقامه دليل نمايم بر حقيقت مذهب اهل بيت و فضايل ايشان؛ چندان بگويم كه مستمعان را قوّت احصاء نباشد.
يحيى بن خالد برمكى رو به حسنيه كرد و گفت: «شما هيچ تقصير نكرديد و حقيقت مذهب خود را ثابت كرديد. آن گاه يحيى بن خالد و جميع سلاطين و امراء و اعيان از موافق و مخالف، كه از ممالك عالم در آن مجلس حاضر بودند، حسنيه را دعا كردند، تحسين نمودند و آفرين گفتند. در آن روز چهارصد نفر تغيير مذهب خود دادند و طريق اهل بيت اختيار كردند و هارون از آن روز قصد سادات نكرد و متعرّض شيعيان نشد و بفرمود كه حسنيه را ديگر بار خلعتهاى فاخر دادند و نوازش نمود و حسنيه را طلبيد و آهسته او را گفت كه از اين شهر برو. هر كجا كه خواهد، باشد. مبادا كه تو را ضايع كنند. حسنيه و خواجه او هارون را بوسيده، از مجلس وى شكفته و خوشحال بيرون آمدند و پسر عمّ هارون، كه از محبّان خاندان اهل بيت بود و جميع آنهايى كه محبّ بودند، حسنيه را نوازش و بخشش نمودند. ابراهيم شرمنده و روسياه از سر كرسى زرّين به زير آمده... از مجلس بيرون آمده و خلايق بر ايشان تمسخر [كرده] و مى خنديدند و پسر عمّ هارون با ايشان تمسخر مى نمود. و حسنيه با خواجه خود و جمعيت بسيار، پنهانى از شهر بغداد بيرون آمده، متوجه مدينه طيّبه رسول اللّه شدند و خود را به خدمت امام رضا عليه السلام و باقى سادات اهل بيت رسانيدند». ۱

1.رساله حسنيه، ضميمه حلية المتقين، ص ۶۲ ـ ۶۳.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
432

براى هنر است. اين جا داستان قالب يك مناظره عقيدتى كه براى حكومت صفوى جنبه حياتى داشت (يا دست كم چنين ادعا مى كرد) قرار مى گيرد؛ هنر متعهّد است و هدف دار».
به هزار و يك شب برگرديم. تودّد به ترتيب، فقيه، محدث، قارى، طبيب، منجّم و حكيم فيلسوف را مغلوب مى سازد و جامه شان را مى كند تا نوبت به نظام مى رسد:
«به سوى او بيامد و گفت: مرا چون ديگران گمان مكن. كنيز گفت: بلى مرا يقين شد كه تو مغلوب هستى، از آنكه تو خودبينى كردى و خداى تعالى مرا نصرت خواهد داد تا جامه تو را بكنم. اگر كسى مى فرستادى كه از براى تو جامه ديگرى بياورد، صلاح تو در آن بود. نظام گفت: به خدا سوگند بر تو غلبه كنم و تو را رسواى خاصّ و عامّ سازم. كنيز به او گفت: كفّاره سوگند آماده كن...».
و شروع به سؤال و جواب مى كنند و آخر نظام هم خواه ناخواه مغلوب مى گردد. آن گاه نوبت شطرنج باز و نراد است كه به تودّد ببازند و بالاخره كنيز، يك پنجه هم عود مى نوازد و حاضران را به نشاط مى آرد؛ چنان كه خليفه به نشاط مى آيد و بى اختيار تحسينش مى كند: «بارك اللّه فيك؛ يعنى خدا تو را خير دهاد و استاد تو را بيامرزاد»! و به كنيزك مى گويد: هر چه خواهى از من تمنا كن. «كنيزك گفت: تمناى من اين است كه مرا به خواجه خود رد كنى». خليفه او را به خواجه اش برگرداند و پنج هزار دينار به كنيز جايزه داد و يك صد هزار دينار به خواجه اش و خواجه اش را «به منصب نديمى بنواخت». ۱
طرف بحث حسنيه عمدتا ابراهيم نظام ۲ و گاه ابراهيم بن خالد عونى است. ۳ قاضى ابويوسف و شافعى هم سايه وار در صحنه چهره اى مى نمايند و غايت مى شوند. حسنيه، ابراهيم نظام را خوار و خفيف و مغلوب و مجاب مى سازد و در

1.هزار و يك شب، چاپ على اكبر علمى، ص ۳۲۹.

2.همان، ص ۶۲، ۲۸.

3.همان، ص ۴.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 164142
صفحه از 504
پرینت  ارسال به