435
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

گفتنى باشد، بگويم.... هارون يافت كه بر طريق اهل بيت است. وزير خود يحيى را طلب كرد و گفت: اين كنيز نه بر طريق و مذهب ماست؛ بفرما تا وى را بكشند. وزير گفت: وى دعوى بزرگى كرده است. اگر چنان چه علماء او را ملزم كنند، وى را به قتل بايد رسانيد به اقبح وجوه و اگر چه علماء از وى مغلوب و ملزم شوند، در اين صورت رعايت او بر ذمّه خليفه لازم گردد؛ چرا كه كنيزكى كه بر جميع علماء و فضلاء فائق آيد، كشتن او لايق نباشد». ۱
با يك نكته مقاله را به پايان مى بريم. در خاتمه داستان، ابراهيم [نظام يا ابن خالد عونى] مى خواهد خبثى به خرج داده باشد و حرفى مى زند كه هارون را بر حسنيه متغير سازد. حسنيه حديثى در فضيلت عباس عموى پيغمبر (جدّ هارون) مى آورد و حمايت على عليه السلام را از عباس در زمان خلافت عمر بن خطّاب باز مى نماياند و خليفه از اين «رشوه» خوشحال شده، «حسنيه را بنواخت و در مجادله آزاد نمود».
از آنچه گذشت، دريافتيم كه چگونه مولا ابراهيم استرآبادى عالم و نويسنده زبردست عصر صفوى، موفق شده است يك داستان تفنّنى با حال و هواى گناه آلود هزار و يك شب را قالب يك موضوع مذهبى قرار دهد و از آن يك داستان هدف دار با چشم و خمهاى دراماتيك بسازد؛ داستانى كه بيش از چهار قرن مورد توجه خاص و عام بوده است. ۲

1.رساله حسنيه، ص ۶۳.

2.براى نمونه سرجان ملكم كه در حدود ۱۸۱۲ م در ايران مى زيسته، در بخش عقايد اهل اسلام از كتابش خلاصه داستان حسنيه را در چهار صفحه بزرگ مى آورد كه شيوع اين داستان را در آن عصر نشان مى دهد (تاريخ ايران، ترجمه ميرزا حيرت، ۱۳۲۳ق، ج ۲، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۳). اينكه سرجان ملكم مى گويد داستان حسنيه در اوايل خلافت هارون رخ داده، اشتباه است و تاريخ تقريبى وقوع داستان بايد حدود ۱۸۲ ق باشد كه در آن موقع موسى بن جعفر عليه السلامدر زندان بغداد بوده است و چهره متشيعى كه از هارون در اين داستان ارائه شده، به لحاظ تاريخى نمى تواند درست باشد.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
434

مسلّم است كه هم هارون در داستان هزار و يك شب و هم هارون در داستان حسنيه، شخصيّت داستانى اند و با هارون واقعى تفاوت فاحش دارند؛ اما نكته اين است كه از همين تصوير هارون به شكل آدمى كه باطنا شيعه است يا خيلى متشيّع و متمايل به اهل بيت و شيعيان، بر مى آيد كه نويسنده، داستان را از الگوى هزار و يك شب ساخته؛ چرا كه در هزار و يك شب هارون يك چهره بر روى هم محبوب است (مثل شاه عباس در داستانهاى عصر صفوى)، وگرنه ابوالفتوح يا ابراهيم استرآبادى مى دانسته اند كه هارون در هر گوشه و كنار به دنبال علويان بود تا شكارشان كند و از بين ببرد. كيست و كدام شيعه است كه شهادت جان سوز موسى بن جعفر عليه السلام را در زندان و زنجير هارون فراموش كرده باشد و آن گاه چنين تصور و تصوير كند كه گويا هارون و دوستدار خاندان و شيعيان است و خود تقيه مى كند و ميان مخالفان گير كرده! مبادا خواننده تصوّر كند كه من از ديد يك شيعه امروزى به هارون مى نگرم؛ شيعيان معاصر او نيز همين ديد را داشته اند. دعبل شاعر شيعى معاصر هارون و مأمون گويد:

قبران فى طوس خير الناس كلهمو قبر شرهم هذا من العبر
ما ينفع الرجس من قرب الزكى و لاعلى الزكى بقرب الرجس من ضرر۱
كه در اين شهر هارون را به بدترين همه مردم معرفى كرده و نعشش را رجس ناميده است.
در آغاز داستانِ حسنيه، هارون مخالف شيعه است و ظاهرا بر اثر بحث حسنيه تحول عقيدتى و روحى پيدا مى كند:
«هارون گفت: اى حسنيه چه مذهب دارى و كدام دين؟ [حسنيه ]گفت: بر طريق دين مبين حضرت محمد صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت او. هارون گفت: اى حسنيه! خليفه و وصى، كه بود؟ حسنيه گفت: اى خليفه! زمان بفرما تا علما را حاضر كنند تا آنچه

1.تاريخ الادب العربى، العصر العباسى الاول، شوقى ضيف، چاپ ششم، دارالمعارف مصر، ص ۳۲۱.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 149021
صفحه از 504
پرینت  ارسال به