حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و كتاب يوحناى مسيحى به وى نسبت مى دهد و هيچ يك از اين دو را شاگرد وى نام نبردند. كتاب حسنيه با كتاب حلية المتقين مرحوم مجلسى به طبع رسيده است. و آن قصه كنيزكى است كه در مجلس هارون با علماى عصر خود در چند علم بحث كرد و بر همه غالب آمد و در كتاب الف ليله، شبيه آن قصه هست و كتاب يوحنا را فعلاً در دست ندارم و اما به خاطر هست كه قصه نصرانى يوحنا نام ديده ام به زبان عربى و او مسلمان شده بود. خواست يكى از چهار مذهب اهل اسلام را انتخاب كند و با علماى هر يك به مباحثه پرداخت و در هر مذهب عيبى يافت؛ هيچ يك را نپسنديد؛ تا عالم شيعى را ملاقات كرد و تقرير مذهب از او خواست. او مذهب خود بگفت، نصرانى مذهب شيعه را از آن عيوب مبرّا ديد و اختيار كرد. نظير آن كتابى ديگر به سيد بن طاووس نسبت مى دهند كه نصرانى به نام عبدالمحمود مسلمان شده بود؛ همان اتفاق براى او افتاد. اين گونه قصه هاى منحول براى بيان مذاهب و احتجاج بر صحت آن از قديم معمول بود. در زمان ائمه ما مردى به نام ابان بن ابى عيّاش كتابى تأليف كرده است از زبان سليم بن قيس هلالى، يكى از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام كه با بسيارى از صحابه رسول صلى الله عليه و آلهملاقات كرد و از آنها چيزها پرسيد و خبرها شنيد و در ضمن ادلّه بر معتقدات شيعه در آن گنجانيده است. و در عهد ما يكى از علماى عراق موسوم به شيخ جواد بلاغى رحمه الله كتابى تأليف كرده است به نام الرحلة المدرسيه و قصه مباحثه مسلمان و نصرانى است در مسائل دين: از قول يكى سخنى مى آورد و ديگرى جواب مى دهد، و كتاب ديگرى به نام گفتار خوش يارقلى از ديگرى. و اينگونه قصص را در عهد ما رمان دينى مى گويند. به هر حال، نسبت كتاب حسنيه و يوحنا به مؤلف مشكوك است.