473
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

خجندى نواده عبداللّطيف اول كه از افاضل علماء و ادباء در سرودن شعر به فارسى و عربى ماهر بوده و به مراتب از جد خود مشهورتر است و او به سال 580 در همدان در مراجعت از حج فوت كرد و جنازه اش را با تجليل تمام به اصفهان آوردند (ابن الاثير وقايع سال 580، و فوات الوفيات، ج 2، ص 7؛ و لباب الألباب، ج 1، ص 265 ـ 265؛ و حواشى همان جلد، ص 355 و غيره).
غرض مؤلف تبصرة العوام ظاهرا از عبداللّطيف خجندى، كه به فرمان او مناره هوهو را در اصفهان خراب كردند، به مناسبت مزيد شهرت و قدرت، همين خواجه عبداللّطيف ثانى است كه به سال 580 وفات يافته و چون مؤلف تبصره از زمان او به صيغه گذشته ياد مى كنند، اگر اين احتمال ـ كه غرض او از عبداللّطيف همين شخص ثانى است ـ صحيح باشد، معلوم مى شود كه او كتاب تبصره را مدتى بعد از تاريخ 580 تأليف نموده است.

مؤلف تبصرة العوام

در نسبت كتاب تبصرة العوام به مؤلف حقيقى آن بين مصنّفين شيعه اختلاف است و علت اين امر آن است كه مؤلف، نه در مقدمه و نه در متن، هيچ جا به نام خود تصريح نكرده؛ حتى اشاره بيّنى نيز در طىّ مندرجات تبصرة العوام نيست كه از روى آن بتوان حكمى قطعى در باب مؤلف حقيقى آن كتاب كرد.
1. جماعتى كه اين كتاب را، چنان كه سابقا هم اشاره كرديم، از مؤلفات سيد شريف علم الهدى ابوالقاسم على بن حسين مرتضى (355 ـ 436) دانسته اند. اين قول به كلى مردود است؛ زيرا كه اگر چه از مطالعه تبصرة العوام نام و هويت مؤلف آن صريحا استخراج نمى شود؛ ولى چنان كه ديديم، اشاراتى در آن هست كه زمان تأليف آن را مقارن اواخر دوم قرن ششم يا اوايل قرن هفتم قرار مى دهد و اين زمان بيش از يك قرن مؤخرتر از عصر علم الهدى سيد مرتضى نقيب موسوى مشهور است.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
472

چه مؤلف سه بار از امام فخر رازى و كتاب تفسير او و اهميت مقامش در ميان اصحاب امام شافعى در رديف ابوبكر باقلانى و سهل صعلوكى و امام الحرمين جوينى و حجة الاسلام غزّالى و راغب اصفهانى به شكلى نام مى برد كه مسلم مى شود كه در حين تأليف تبصرة العوام شهرت امام فخر رازى عالمگير شده بوده و پيروان شافعى او را از جهت مقام علمى و استادى در سلك بزرگانى، مثل باقلانى و غزّالى و جوينى و راغب مى آورده و ديگران نيز او را در همين پايه مى دانسته اند. و اين حال اگر هم فرض كنيم كه در حيات امام فخر بوده، لابد در قسمت اخير عمر او صورت گرفته، نه در اوايل كار و ايام شباب او؛ يعنى بعد از تاريخ 580.
3. در صفحه 101، در باب لعنت فرستادن اهل سنت بر خاندان رسول مؤلف گويد:
«خوارزم و رى، هزار ماه، هر روز هزار دينار زر سرخ مى دادند و هرگز لعنت نكردند و اهل اسفراين و اصفهان، برين پنجاه ماه زيارت بكردند و چون ظاهر نتوانستند كردن در اصفهان بعداز بانگ نماز گفتندى هوهو و آن مناره هوهو را در زمان عبداللّطيف خجندى خراب كردند».
عبداللّطيف خجندى، يكى از افراد خاندان بسيار مشهور خجنديان است كه در اصفهان رياست شعبه شافعيه را داشتند و در اين شهر صاحب رياست و دستگاه امارت بودند و با رؤساى حنفيه اصفهان، يعنى خاندان صاعدى، بر سر رياست و در تشويق اهل علم و ادب و اصطناع شعراء رقابت مى كردند.
از اين خاندان دو نفر به نام عبداللّطيف مشهورند: يكى عبداللطيف بن محمد بن ثابت بن حسن خجندى كه در اصفهان رياستى عظيم داشت و به سال 523 به دست اسماعيليه كشته شد (ابن الاثير وقايع سال 523، و حواشى لباب الالباب، ج 1، ص 354 به قلم آقاى ميرزا محمد خان قزوينى)؛ ديگرى خواجه ابوالقاسم صدرالدين عبداللّطيف بن محمد بن عبداللّطيف بن محمد بن ثابت بن حسن

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148907
صفحه از 504
پرینت  ارسال به