63
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

الْفَلَقِ» خوانده باشى، بگوى: «أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و چون «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» بخوانى، بگوى: «أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» والحمدللّه ربّ العالمين و الصلوة والسلام على محمد و آله اجمعين الطيبين الطّاهرين.
نگارنده گويد: احتمال اينكه مؤلّف نصف اوّل تفسير حاضر موسوم به جلاء الاذهان ابوالمحاسن جرجانى باشد و مؤلف نصف ديگر شخصى مجهول الاسم معروف به گازر، چنان كه از بيانات اين فاضل محترم صريحاً بر مى آيد، از قبيل اضغاث احلام و ادناس اوهام است؛ بلكه آن چه از ملاحظه سراسر تفسير اعمّ از نصف اول و دوم برمى آيد، آن است كه مؤلف هر دو نصف يك نفر بوده است. پس بر ماست كه دلايلى را كه اين فاضل محترم اقامه فرموده، يك به يك جواب داده و عدم قيام آنها را به اثبات مدّعاى نامبرده روشن كنيم. اينك به يارى خدا مى گوييم:
1. اينكه گفته: «در اينكه اين تفسير راجع به تمام قرآن است، اين بنده با تفحّص زياد دليلى كه قاطع باشد نيافته ام »،جوابش اين است كه دليل قاطع اين امر، تصريحات علماى اعلام و وجود نسخ كثيره اين تفسير است كه در بلاد عالم، اعمّ از مساكن اهل اسلام و غير ايشان، موجود است.
توضيح اين مطلب آنكه: بعد از تصريح مثل صاحب رياض العلماء به اينكه وى تمام دوره اين تفسير را ديده است و تصريح او به اينكه «مجلّداته كلها موجودة فى الخزانة الرضوية»، ديگر جاى چون و چرا و توقّف و تردد براى كسى باقى نمى ماند و عدم اطّلاع صاحب كلام و همچنن مرحوم ميرزا محمد عليخان تربيت، بر وجود نسخى كه در تمام مجلّدات آن تصريح به نام جلاء الاذهان شده باشد، دليل بر نبودن آن نمى باشد؛ چنان كه معروف است و در حكم مثل ساير شده كه «عدم الوجدان لا يدلّ على عدم الوجود» پس اگر ايشان نسخه ديگرى به جز آن چند نسخه كه معرفى كرده اند، نديده اند، ديگران نسخ بسيارى از اين كتاب (به تمام دوره) ديده اند و الحمدللّه نظر به كثرت نسخ اين تفسير، حاجت به معرفى يك


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
62

نوشتيم كه مؤلّف چگونه خود را معرّفى كرده و ابداً در آنجا نامى از سيادت و نسب خود نبرده؛ در صورتى كه در آن عصر حتّى در همين روزگار هم سيدى را سراغ نداريم كه كتابى آن هم دينى تأليف كرده و از سيادت خود نام نبرده باشد. پس قطعاً مؤلّف جلاء الاذهان سيّد نبوده و تفسير سيّد گازر غير از آن است، والاّ به سيادت و انتساب خود به پيغمبر صلى الله عليه و آله تصريح مى كرد.
ثالثاً، در اين قسمت تفسير كه به نام گازر است، لغاتى است كه در خراسان مصطلح است؛ مثل داش كوره گران كه به معنى كوره آنهاست و هنوز هم در آنجا داش مى گويند و آقاى ملك پشت نسخه خود نوشته اند: از لفظ داش و كلمات ديگرى كه در خراسان معمول است و در اين كتاب مى باشد، معلوم مى شود كه مؤلّف خراسانى بوده است. بنابراين و تصريح مؤلّف جلاء الاذهانبه اينكه جرجانى است نيز معلوم مى شود كه دو كتاب است و يكى نيست.
پس از همه اين مقدمات فقط احتمالى كه مى دهيم اين است كه تفسير جلاء الاذهان را ابوالمحاسن موفق به اتمام آن نشده و سيّد گازر آن را به سبكى كه نزديك به آن است، ولى با اختلافاتى كه بعضى از آنها را تذكر داديم، تأليف كرده و معلوم مى شود كه ابوالمحاسن بنا داشته اين تفسير خود را در چهار مجلّد تأليف كند و دو مجلّد آن را موفّق شده و سيّد گازر دو مجلّد ديگر آن را تأليف كرده اند و در اين قسمت اين تفسير چون تفسير جلالين است. بنابراين دو جلد از اين كتاب را، كه در اين كتابخانه يافته ام، پشت سر يكديگر ذيلاً مى نگارم.
كهنه ترين نسخه اى كه به نظر رسيده، مجلّد چهارم و متعلّق به آقاى بهار است كه در سنه 984 نوشته شده.
آغاز: بسمله؛ سپاس و ثنا و حمد بى منتها مرخدايى را كه اين هفت ايوان معلّق ـ الخ.
انجام: از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه گفت: چون «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 163887
صفحه از 504
پرینت  ارسال به