الْفَلَقِ» خوانده باشى، بگوى: «أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و چون «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» بخوانى، بگوى: «أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» والحمدللّه ربّ العالمين و الصلوة والسلام على محمد و آله اجمعين الطيبين الطّاهرين.
نگارنده گويد: احتمال اينكه مؤلّف نصف اوّل تفسير حاضر موسوم به جلاء الاذهان ابوالمحاسن جرجانى باشد و مؤلف نصف ديگر شخصى مجهول الاسم معروف به گازر، چنان كه از بيانات اين فاضل محترم صريحاً بر مى آيد، از قبيل اضغاث احلام و ادناس اوهام است؛ بلكه آن چه از ملاحظه سراسر تفسير اعمّ از نصف اول و دوم برمى آيد، آن است كه مؤلف هر دو نصف يك نفر بوده است. پس بر ماست كه دلايلى را كه اين فاضل محترم اقامه فرموده، يك به يك جواب داده و عدم قيام آنها را به اثبات مدّعاى نامبرده روشن كنيم. اينك به يارى خدا مى گوييم:
1. اينكه گفته: «در اينكه اين تفسير راجع به تمام قرآن است، اين بنده با تفحّص زياد دليلى كه قاطع باشد نيافته ام »،جوابش اين است كه دليل قاطع اين امر، تصريحات علماى اعلام و وجود نسخ كثيره اين تفسير است كه در بلاد عالم، اعمّ از مساكن اهل اسلام و غير ايشان، موجود است.
توضيح اين مطلب آنكه: بعد از تصريح مثل صاحب رياض العلماء به اينكه وى تمام دوره اين تفسير را ديده است و تصريح او به اينكه «مجلّداته كلها موجودة فى الخزانة الرضوية»، ديگر جاى چون و چرا و توقّف و تردد براى كسى باقى نمى ماند و عدم اطّلاع صاحب كلام و همچنن مرحوم ميرزا محمد عليخان تربيت، بر وجود نسخى كه در تمام مجلّدات آن تصريح به نام جلاء الاذهان شده باشد، دليل بر نبودن آن نمى باشد؛ چنان كه معروف است و در حكم مثل ساير شده كه «عدم الوجدان لا يدلّ على عدم الوجود» پس اگر ايشان نسخه ديگرى به جز آن چند نسخه كه معرفى كرده اند، نديده اند، ديگران نسخ بسيارى از اين كتاب (به تمام دوره) ديده اند و الحمدللّه نظر به كثرت نسخ اين تفسير، حاجت به معرفى يك