67
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

مأخذ صاحب اين تفسير

اساس مطالب اين تفسير بر چه بوده؟ و مؤلف آن از كدام مفسر استفاده نموده؟
اساس بيانات اين تفسير موسوم به جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، تفسير روح الجنان و روح الجنان است تأليف شيخ بزرگوار جمال الدين ابوالفتوح الحسين بن على الخزاعى النيشابورى الرّازى رضى الله عنه.
توضيح اين اجمال آنكه: تفسير حاضر از آغاز تا انجام، يعنى بدون هيچ مبالغه و اغراق به قول معروف از باى «بسمله» تا تاى «تمّت»، به استثناى خطبه و سبب تأليف كه ناچار بايد مغاير باشد، از تفسير ابوالفتوح رازى مأخوذ است؛ به اين معنى كه ابوالمحاسن جرجانى، تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ و مبنا و مورد استفاده براى تفسير خود گردانيده و مسير خود را در تفسير آيات و نقل مطالب لغوى و ادبى و رجالى و تاريخى و به عبارت جامعه در همه آنچه تفسير حاضر مشتمل بر آن است و در ما بين الدّفّتين آن قرار گرفته است، بر روى خط سير ابوالفتوح، كه پيش از او براى تفسير خود اختيار كرده بوده است، قرار داده و بيانات و تحقيقات و مطالب و موضوعات بحث وى را گاهى به عين عبارات، بدون هيچ تغييرى، و گاهى با تغيير بسيار مختصرى و گاهى با تغيير عبارت و گاهى به تلخيص فرا گرفته و در اين تفسير خود درج كرده است و ممشى و مسيروى از اول تفسير خود تا آخر آن، بر اين بوده و درهيچ موردى از موارد تفسير تخلّف از اين طريقه ننموده است و اينكه نگارنده در بعضى موارد از ذيل صفحات گفته كه «مطلب را در تفسير ابوالفتوح نيافتم»، از چند مورد معدود بيشتر نيست و گمان مى كنم آنها را نيز


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
66

گمان مى رود كه «ابوالمحاسن حسين جرجانى» معروف و مشهور به گازر بوده و اين دو عنوان بر يك معنون و اين دو اسم بر يك مسمّا اطلاق مى شده است و اگر چه وجه تسميه وى را به اين عنوان، يعنى «گازر»، نمى دانيم كه چه بوده است، ليكن چون به اين عنوان در كتب و در همين تفسير نيز، چنان كه در غالب نسخ به نظر مى رسد، معرّفى شده است و از طرفى نيز نظير اين اطلاق، يعنى اطلاق نسبت پيشه ورى يا صنعتگرى بر علماء نيز فراوان بوده است از قبيل «فتّال» و «سكّاكى» و «حمّصى» و غير ذلك، پس اتحاد اين دو عنوان و صدق آن دو بر يك معنون اشكالى نخواهد داشت.
اما اينكه گفته: «در اين قسمت تفسير كه به نام گازر است، لغاتى ديده مى شود كه در خراسان مصطلح است»، جوابش آن است كه قويّاً محتمل است كه عين اين لغات مأخوذ از تفسير ابوالفتوح باشد؛ زيرا، چنان كه عن قريب به طور تفصيل ذكر خواهد شد كه اين تفسير از تفسير ابوالفتوح مأخوذ است و چون فاضل مذكور جاى لغات را نشان نداده تا تحقيق شود، نمى توان به ضرس قاطع در اين باب حكمى كرد، ليكن اگر امر داير باشد كه به امثال اين استظهارات استناد شود، بايد گفت كه نويسنده اين كتاب رازى بوده است؛ براى آنكه اگر دو لغت يا سه لغت محلّى خراسانى در آن ديده شود، صدها لغت محلّى مخصوص به استعمال در شهر رى در آن به كار رفته است؛ زيرا آن تفسير ملخّص تفسير ابوالفتوح است، به عين عبارات در غالب موارد؛ چنان كه اين مطلب به طور مبسوط بيان خواهد شد، ان شاءاللّه تعالى.
آنچه تا كنون در باب معرّفى تفسير حاضر و مؤلف آن ياد شد، كافى است. اينك رشته تحقيق را عوض كرده و به مطالب مهم ترى، كه معرفت آنها براى خوانندگان اين كتاب لازم تر است، مى پردازيم و بى مناسبت نيست كه در اينجا به بيت معروف «نظيرى» كه، در حكم مثل ساير مى باشد، تمثّل شود:
سرگذشت عهد گل را از نظيرى بشنويدعندليب آشفته تر مى گويد اين افسانه را
پس از خدا يارى مى جوييم و به توفيق و فضل او مى گوييم:

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148999
صفحه از 504
پرینت  ارسال به