73
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

بايد گفت كه اين كار محمل صحيحى داشته است و اگر چه بر ما پوشيده باشد و مى توان گفت: شايد مصنّف براى وضوح اين امر به آن تصريح نكرده است؛ به اين معنى كه تفسير ابوالفتوح رحمه الله، در آن دوره خيلى معروف و شايع و متداول بوده و مصنّف، كه تفسير خود را از آن بر مى داشته است، تصريح نكرده است، به توهّم اين بوده كه اين امر واضحى است كه بر خوانندگان تفسير پوشيده نخواهد ماند. پس تصريح به اين امر از قبيل توضيح واضحات خواهد بود، از قبيل آوردن شاعرى شعر شاعر ديگر را در قصيده خود، بدون تصريح به اينكه شعر از فلان شاعر است. پس، چنان كه در علم بديع تصريح كرده اند كه اين از سرقات شعرى شمرده نخواهد شد، اين امر نيز از قبيل آن امر مى باشد ـ واللّه اعلم. و همچنين در قضيّه اعلام الورى و ربيع الشيعه چنين تصوّر مى رود كه نسخه اى از اعلام الورى به دست ابن طاووس رسيده، چون اوّلش ناقص بوده و مطالب كتاب به نظر سيّد پسنديده آمده است، از طرف خود براى آن مقدمه اى به خط خود نوشته و آن را نظر به تناسب مطالبش با عقيده شيعه ربيع الشيعه نام نهاده است. به منظور اينكه نسخه ناقص نباشد، بعد از فوت سيّد، اين كتاب را كه اوّلش به خط سيّد بوده است، ديگران نظر به غفلت از حقيقت امر، آن را از مؤلّفات سيّد پنداشته اند ـ واللّه اعلم.
اما در باب عوالم العلوم گمان مى كنم كه مصنّف آن در اول كتاب تصريح به اين كرده باشد كه كتاب وى همان كتاب استادش است؛ منتها صورت مطالب و عدد ابواب و مجلّدات تغيير يافته است، و اگرنه مطالب و بيانات بعينها همان است، و اگر در اول كتاب نگفته باشد، ناگزير مثل چنين معاذيرى نيز بايد براى او پيدا كرد ـ و اللّه اعلم.
با آنكه اين مقدمه مربوط به تفسير جلاء الاذهان است طبق مضمون اين بيت:

خوش تر آن باشد كه سرّ دلبرانگفته آيد در حديث ديگران
از تفسير ابوالفتوح و مؤلف آن نيز به طور اختصار در اينجا سخن مى رانيم و اگر


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
72

و نظير اين بيانات بكلّه شديدتر و سخت تر از اينهاست، آنچه محدث نورى رحمه اللهدر خاتمه مستدرك نسبت به كسى كه شبيه اين معامله را با كتاب حديقة الشيعه محقق اردبيلى كرده است، گفته و در آنجا تصريح كرده كه اين عمل سرقت و دزدى است و به لحن بسيار تندى به مرتكب اين خيانت حمله كرده و اهانت نموده است (رجوع شود به ثالث مستدرك، ص 394) و چون نگارنده بيانات اين عالم را در اين موضوع در كتاب فيض الاله فى ترجمة القاضى نوراللّه درج كرده است (ص 65 ـ 64)، در اينجا از نقل آن خوددارى مى كند.
و بالاتر از اين را سيّد عليخان مدنى رحمه الله در رياض السالكين نسبت به كسى كه مطالب كتاب وى را فرا گرفته و به خود نسبت داده است، به جا آورده و حتّى در آنجا اهانت و استخفاف بسيار در حق وى معمول داشته و كار را به جايى رسانده كه وى را مخاطب داشته و به اين بيت درباره او تمثّل جسته است:

أمطمعة الايتام من كدّ فرجهالك الويل لاتزنى و لا تتصدّق
قاضى نوراللّه شوشترى رحمه الله در خاتمه مجالس المؤمنين، ضمن وصاياى خود به خوانندگان كتابش چنين گفته:
«ديگر آنكه، چنانچه دأب بعضى از قاصران است، جهت آنكه به آسانى كتابى به نام خود سازند، به انتخاب و اختصار آن نپردازند و از غضب پروردگار و امام روزگار كه اين كتاب به نام نامى و اسم سامى او تأليف يافته، محترز باشند».
بارى، از اين كار ذهن خواننده، اگر چه در وهله اولى بسيار مشمئزّ مى باشد، وليكن نظر به اينكه طبق دستور پيشوايان دين كه «احمل فعل اخيك المسلم على محمله الصحيح» مخصوصاً درباره علماء و دانشمندان روحانى كه ساحت زهد و قدس و تقوا و عفّتشان از قبول امثال نسبت خودخواهى و شهرت منزّه است، چنان كه گفته اند:

دامان خرابات نشينان همه پاك استتر دامنى ماست كه تا دامن خاك است

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 163384
صفحه از 504
پرینت  ارسال به