بايد گفت كه اين كار محمل صحيحى داشته است و اگر چه بر ما پوشيده باشد و مى توان گفت: شايد مصنّف براى وضوح اين امر به آن تصريح نكرده است؛ به اين معنى كه تفسير ابوالفتوح رحمه الله، در آن دوره خيلى معروف و شايع و متداول بوده و مصنّف، كه تفسير خود را از آن بر مى داشته است، تصريح نكرده است، به توهّم اين بوده كه اين امر واضحى است كه بر خوانندگان تفسير پوشيده نخواهد ماند. پس تصريح به اين امر از قبيل توضيح واضحات خواهد بود، از قبيل آوردن شاعرى شعر شاعر ديگر را در قصيده خود، بدون تصريح به اينكه شعر از فلان شاعر است. پس، چنان كه در علم بديع تصريح كرده اند كه اين از سرقات شعرى شمرده نخواهد شد، اين امر نيز از قبيل آن امر مى باشد ـ واللّه اعلم. و همچنين در قضيّه اعلام الورى و ربيع الشيعه چنين تصوّر مى رود كه نسخه اى از اعلام الورى به دست ابن طاووس رسيده، چون اوّلش ناقص بوده و مطالب كتاب به نظر سيّد پسنديده آمده است، از طرف خود براى آن مقدمه اى به خط خود نوشته و آن را نظر به تناسب مطالبش با عقيده شيعه ربيع الشيعه نام نهاده است. به منظور اينكه نسخه ناقص نباشد، بعد از فوت سيّد، اين كتاب را كه اوّلش به خط سيّد بوده است، ديگران نظر به غفلت از حقيقت امر، آن را از مؤلّفات سيّد پنداشته اند ـ واللّه اعلم.
اما در باب عوالم العلوم گمان مى كنم كه مصنّف آن در اول كتاب تصريح به اين كرده باشد كه كتاب وى همان كتاب استادش است؛ منتها صورت مطالب و عدد ابواب و مجلّدات تغيير يافته است، و اگرنه مطالب و بيانات بعينها همان است، و اگر در اول كتاب نگفته باشد، ناگزير مثل چنين معاذيرى نيز بايد براى او پيدا كرد ـ و اللّه اعلم.
با آنكه اين مقدمه مربوط به تفسير جلاء الاذهان است طبق مضمون اين بيت:
خوش تر آن باشد كه سرّ دلبرانگفته آيد در حديث ديگران
از تفسير ابوالفتوح و مؤلف آن نيز به طور اختصار در اينجا سخن مى رانيم و اگر