87
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

و عرض ناكردن اولى تر باشد كه ربما مقصود از آن بهتر بر آيد كه سؤال و تعرّض» و اگر كسى در اين كلام به درستى تدبّر كند، مى فهمد كه اجتناب اين بزرگوار از فرقه صوفيّه تا چه حد بوده؛ زيرا كه اگر حكايتى نقل كند به اين لحن عذر خواهد. پس از تمايل به مشرب و مذاق و عقايد و افكار ايشان چه اندازه و چه حد مجتنب و محترز خواهد بود. العاقل يكفيه الاشاره.

ابوالفتوح صوفى منش نبوده

4. آنكه علوّ مقام ابوالفتوح در اخلاص و ارادت و آشنايى و معرفت به خاندان طهارت و عصمت و علم و حكمت، آبى از قبول اين نسبت است. نگارنده در كتاب فيض الاله، ضمن بحث از مذاق و مشرب سيد سند بزرگوار قاضى نوراللّه شوشترى قدس سره، بيانات نفيسى در اين موضوع دارد كه هر كه مى خواهد، به آنجا مراجعه كند و در آنجا با آنكه گفته ايم: «الانصاف أنّ للقاضى تمايلاً الى مشرب الصوفيّه»، آن گاه مطلب را بسط داده و چنان كه شايد و بايد بحث كرده، در آخر گفته ايم:
«و اذا أحطت خبراً بذلك فاعلم أنّ ممّا يشيّد بنيان أساس هذه البيانات الدالّة على براءة ساحة القاضى من عقائد الصوفيّة و حالاتهم و بياناتهم و مقالاتهم التدبّر فى ترجمة حاله و النظر فى تضلّع كماله و ذلك لانّ مقامه فى فهم المراد من الآيات و الاخبار و استخراج درر الحقائق من بحار كلمات الجبّار و بيانات النبىّ المختار و احاديث الائمّه الاطهار، أشمخ من أن يقع عليه غبار الإنكار او يتزلزل فى تصديقه أقدام الافكار فيستبعد من مثله أن يشارك الصّوفيّه فى عقائد هم الواهية الضّعيفة و أقوالهم الرّكيكة السّخيفة و أفعالهم المبتدعة و آثارهم المخترعة حاشاه عن ذلك ففيما ذكر كفاية للبصير و لاينبّئك مثل خبير».
طالب تمام بيانات نگارنده، رجوع كند به كتاب مذكور (ص لب ـ لط). اگر گويند: پس چرا اين قبيل اشخاص كلمات صوفيّه رانقل مى كنند؟


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
86

2. نظر به قرائن جلّيه و امارات روشنى كه پيش قدماء از قبيل شيخ ابوالفتوح رازى بوده، جماعتى از مشايخ صوفيّه كه امروز، ما ايشان را مخالف شيعه و مذاق ايشان را دور از مذاق آنان مى دانيم، تشيّع آن جماعت ثابت بوده است. بنابراين نقل از ايشان، نقل از شيعه بوده است. دليل جلىّ بر اين مطلب، كلام شيخ عبدالجليل رازى است در كتاب نقض ضمن ذكر مشاهير شيعه از هر طبقه (ص 197):

جماعتى از صوفيان كه شيعى بوده اند

«و اما زهّاد و عبّاد و اهل اشارات و اهل موعظت، همه على مذهب بوده اند و مذهب صالح گفته اند و از جبر و تشبيه تبرّى كرده اند؛ چون عمرو عبيد و واصل عطاء و حسن بصرى و شيخ ابوبكر شبلى و جنيد و شيخ روزگار بايزيد بسطامى و بوسعيد بوالخير، و شيعه درين جماعت ظنّ نيكو دارند؛ از بهر آنكه عدلى و معتقد بوده اند و جماعتى از آن طايفه كه بى شبهت، شيعى مذهب و اصولى و معتقد بوده اند، معروف كرخى است و يحيى معاذ رازى و طاووس اليمانى و بهلول مجنون و مالك دينار و منصور عمّار تا در حكايت آمده است كه همان شب كه منصور عمّار را به خاك سپردند، يكى از مريدانش او را به خواب ديد كه در قصور جنّات طواف مى كرد با زينت تمام. پرسيد كه يا منصور! حور و قصور و نور به چه يافتى؟ قال: بصلوة اللّيل و حبّ علىّ بن أبى طالب و غير اين جماعت كه به ذكر اسامى همه كتاب مطوّل شود».
3. آنكه شيخ ابوالفتوح خودش در بعضى موارد اشاره كرده است كه بعضى حكايات منقوله از متصوّفه، چندان پايه و مايه ندارد؛ بلكه از قبيل مؤيّدات ذكر مى شود؛ مانند آنكه در تفسير سوره مائده، ضمن كلمات خود در ذيل اين جزء «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» از آيه سوّم سوره نامبرده، بعد از نقل حكايتى از حكايات الصّالحين، گفته (چاپ اول، ج 2، ص 100، س 16): «و اين حكايت اگر چه لايق نيست، براى آن آوردم تا بدانى كه پرده بر احوال خود پوشيدن

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148962
صفحه از 504
پرینت  ارسال به