گوييم: مطالبى كه اين بزرگان از ايشان نقل كرده اند، از قبيل حكايات و كلماتى است كه خواننده را ترغيب به تزكيه و تهذيب نفس مى كند و به تخلّق به اخلاق حسنه وا مى دارد و داعى بزرگان ما در نقل اين قبيل مطالب از ايشان در كتب خود اين امر بوده است و بس.
پس در واقع از قبيل نقل امثال و حكايات مفيده خواهد بود و اگر چه قطع به عدم وقوع آنها حاصل باشد. محدث جليل القدر بلكه خاتم المحدّثين حاج ميرزا حسين نورى (طيب اللّه رمسه) در لؤلؤ و مرجان، ضمن بيان جواز نقل حكايت و امثال، كه از زبان حيوانات بلكه نباتات و جمادات ساخته مى شود، گفته (ص 125 نسخه مطبوعه به سال 1320):
جواز نقل امثال و حكاياتى كه بر زبان حيوانات وضع شده
علاّمه حلى در تذكره و محقق ثانى در جامع المقاصد در كتاب اجاره، بعد از ذكر جواز دادن انسان خود را براى كتابت قرآن، فرمودند: «و كذا كتب السير و الاخبار الصّادقة و الشعر الحقّ دون الكاذبة و لابأس بالامثال و الحكايات و ما وضع على ألسن العجماوات»؛ و همچنين جايز است براى نوشتن كتب سير و اخبار صادقه و شعر حقّ نه اخبار يا شعر دروغ و باكى نيست، يعنى در اجير شدن براى نوشتن امثال و حكايات و آنچه وضع نمودند و جعل كردند بر زبان كند زبانان حيوانات. و ظاهراً نظر هر دو بزرگوار به مقاله حيوانات، كتاب اخوان الصفا باشد كه در اين باب بى نظير است يا كتاب كليله و دمنه كه حكماى هند براى تهذيب صفات و تكميل اخلاق وضع نمودند وآن هم در اين فنّ عديلى ندارد».
نگارنده گويد: همين وجه اعتذار كه نسبت به نقل شيخ ابوالفتوح حكايات و برخى كلمات مفيده را از متصوّفه ذكر شد بعينه نسبت به نقل ابوالمحاسن جرجانى اين قبيل مطالب را در تفسير حاضر نيز جارى است. والسلام على من اتّبع الهدى.