95
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

نسبت به شماره ايشان وقتى كه از مصر بيرون آمده اند، گفته اند (روض الجنان، چاپ اول پنج جلدى، ج 1، ص 116، س 32، و چاپ دوم ده جلدى: ص 180، س 1، نيز چاپ اول، ج 3، ص 165، س 110؛ و تفسير جلاء الاذهان، ج 1، ص 84):

مبالغه در احصائيه بنى اسرائيل

«و ايشان ششصد هزار و بيست هزار مرد مقاتل بودند، چه هر كس را كه زير بيست سال بود، در حساب نياورده و هر كه را بالاى شصت سال بود، در آن حساب نياوردند».
و همچنين قضيّه بهشت شدّاد و تطبيق آيه مباركه «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ» با آن ذكر آن قصّه معروف كه از عبداللّه بن قلابه نقل مى كنند و او را پيش معاويه مى برند و كعب الاحبار را براى تحقيق اين امر حاضر مى كنند، به آن ترتيب كه در غالب تفاسير هست، در اين دو تفسير نيز ديده مى شود.

كلام ابن خلدون در مسامحه مورّخان و مفسران

ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود نسبت به اين دو قضيه اخير تحقيق نفيسى دارد؛ بى مناسبت نيست كه در اينجا درج شود. و نص عبارت او اين است:
«و كثيراً ما وقع للمؤرّخين و المفسّرين و أئمّه النقل من المغالط فى الحكايات و الوقائع لاعتمادهم فيها على مجرّد النقل غثّاً أو سميناً و لم يعرضوها على أصولها و لا قاسوها بأشباهها و لاسبروها بمعيار الحكمة و الوقوف على طبائع الكائنات و تحكيم النّظر و البصيرة فى الاخبار فضلّوا عن الحق و تاهوا فى بيداء الوهم و الغلط و لاسيّما فى إحصاء الاعداد من الأموال و العساكر إذا عرضت فى الحكايات إذ هى مظنّه الكذب و مطيّه الهذرو لابدّ من ردّها الى الاصول و عرضها على القواعد و هذا كما نقل المسعودى و كثير من المؤرّخين فى جيوش بنى اسرائيل بأنّ موسى عليه السلام


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
94

پنجاه و چهار كه تاريخ واقعى وفات ابوالفتوح بوده، به اين صورت «540» افتاده؛ يعنى پانصد و چهل شده است و چهارده سال مابه التّفاوت اين دو تاريخ از اينجا پديد آمده است.پس در اين صورت تمام امور سابق الذكر درست و منطبق با يكديگر، بلكه هر يكى مؤيّد و مقوّى آن ديگرى مى باشد. هذا ما رزقنا اللّه بفضله فى تحقيق هذا الامر. فاغتنمه و كن من الشّاكرين و الحمدللّه رب العالمين.

مسامحه شيخ ابوالفتوح رازى و ابوالمحاسن جرجانى در نقل برخى مطالب

پاره هاى سخنانى كه درباره عوج بن عناق آورده اند، افسانه است

شيخ ابوالفتوح مانند غالب مفسّران ديگر در نقل بعضى مطالب راه مسامحه و مساهله پيموده است و همچنين ابوالمحاسن جرجانى كه تابع وى بوده است؛ مثلاً قصّه عوج بن عناق را چنان كه همه مى دانيم كه در غالب كتب تفسير بلكه حديث و تاريخ نيز ذكر شده است، اين دو نفر نيز در روض الجنان (چاپ اول، ج 2، ص 24، و چاپ دوم، ج 3، ص 25،) و در جلاء الاذهان (ج 2، ص 27) آورده اند، با آنكه پر واضح است كه قسمتى از آن مطالب كه ذكر شده است، افسانه است و واقعيت ندارد. بلى، آن مقدار كه از حضرات معصومين عليهم السلام رسيده، مورد قبول است و زياده بر آن مخصوصاً با آن مبالغه و گزاف كه نقل شده است، پايه و اساسى ندارد. و همچنين است قسمتى از مطالبى كه راجع به بنى اسرائيل آورده اند ۱ ، از قبيل اينكه

1.نص عبارت ابوالفتوح در مورد اول اين است: «و از مصر بيرون آمدند و عدد ايشان ششصد و بيست هزار مرد مقاتل بود؛ چه هر كس را زير بيست سال بود، در آن حساب نياوردند و هر كه را بالاى شصت سال بود، در آن حساب نبودى» و در مورد دوم كه ذيل آيه صدم سوره مباركه يوسف است، گفته: «وهب بن منبه گفت: يعقوب و فرزندانش و خويشان او كه به مصر آمدند، هفتاد و دو كس بودند و آن گه كه با موسى از مصر بيرون شدند، ششصد هزار و پانصد و هفتاد و دو مرد مقاتل بودند، جز زنان و كودكان و پيران و بازمانگان، و اينان كه بازمانده بودند از كودكان و زنان هزار هزار و دويست هزار بودند، جز آنان كه گفتيم».

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 150763
صفحه از 504
پرینت  ارسال به