99
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

صاحب الزّمان»، ضمن استغاثه خود به آن حضرت (عجل اللّه فرجه) معروض مى دارد:

أيا حجة اللّه الذى ليس جارياًبغير الذى يرضاه سابق أقدار
و يا من مقاليد الزّمان بكفّهو ناهيك من مجد به خصّه البارى
أغث حوزة الإيمان و اعمر ربوعهفلم يبق منها غير دارس آثار
و أنقذ كتاب اللّه من يد عصبةٍعصوا و تمادوا فى عتوّ و اصرار
يحيدون عن آياته لروايةٍرواها ابو شعيون عن كعب الاحبار
و فى الدين قد قاسوا و عاثوا و خبّطوابآرائهم تخبيط عشواء معسار

جلاء الاذهان و منهج الصادقين

ملا فتح اللّه از جلاء الاذهان استفاده كرده

چنان كه ابوالمحاسن جرجانى، مطالب ابوالفتوح رازى را مورد استفاده كامل خود قرار داده و هيچ گونه تصريح و اشاره به اين امر نكرده بلكه نامى از ابوالفتوح و تفسير او نبرده است، همچنين طبق مثل معروف «كماتدين تدان» مفسّر شهير معروف ملا فتح اللّه كاشانى نيز شبيه به اين معامله را با تفسير وى كرده است.
تفصيل اين اجمال آنكه مرحوم ملاّ فتح اللّه در منهج الصاقين، مطالب جلاء الاذهان را مورد استفاده تامّ و تمام خود از آغاز تا انجام قرار داده است، بلكه از ملاحظات برخى از موارد برمى آيد كه غير آن مطالب كه آنها را به صاحبان آنها نسبت داده، از قبيل آنچه از تبيان و مجمع البيان و كنز العرفان و تفسير فخر رازى و نظاير آنها نقل كرده، باقى مطالب تقريباً مأخوذ از اين تفسير است، ليكن به اين روش كه معنى را گرفته عبارت را تغيير داده است و آن را موشّح به قسمتى از احتجاج بر مباحث مربوطه به امامت ائمّه اثناعشر عليهم السلام و نقل اخبارى نسبت به اين موضوع در مواردى كه مقتضى دانسته است، نموده. پس در واقع مى توان گفت كه جلاء الاذهان


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
98

تفاسير را در آن دوره بلكه در اين زمان نيز يك نوع دايرة المعارف عمومى مى دانسته اند، طالب بوده اند كه مطالب متنوّعه را از تفاسير به دست آرند. مفسّران نيز نظر به اين نكته، مايل بوده اند تا مى توانند مطالب ممتّعه مختلفه در تفاسير خود بياورند. از اين روى، اين قبيل مطالب در تفاسير نقل شده است. از طرفى هم جمهور علماى اسلام كه غير اماميّه باشند، اسرائيليّات را از احبار يهود به وسيله كعب الاحبار و امثال او فرا گرفته و جزء معارف اسلامى معرّفى كرده اند؛ حتى علاوه بر اين قسمت اجازه نقل ضعاف را هم به وسيله نقل حديثى توضيح داده اند.

تضعيف اسرائيليات

توضيح اينكه سيوطى در جامع صغير آورده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله گفته: «حدثوا عن بنى اسرائيل و لا حرج» و شيخ حفنى در شرح آن گفته:
«أى حيث ثبت عنهم و لو بالظّنّ و إن لم يتّصل سند ذلك لبعد زمنهم بخلاف الأحاديث النبويّة فلا يتحدّث بها إلاّ إذا اتّصل سندها أو كانت فى الكتب المضبوطة».
پس در واقع معنى حديث از قبيل مثل معروف «حدّث عن معن و لا حرج» مى شود كه ميدانى در مجمع الامثال نسبت به آن گفته: «يعنون بن معن بن زائدة بن عبد اللّه الشيبانى و كان من أجود العرب» و يا نظير آنكه در ساير كتب آورده اند از قبيل «حدّث عن البحر و لا حرج» كه در سمط العلى (ص 65) ديده مى شود و حاصل اين است كه هر چه قرع سمع كند تو را درباره بنى اسرائيل، بگوى و نقل كن و باك نداشته باش. پس با اين اجازه، حال اسرائيليات به خوبى روشن مى شود.

استغاثه شيخ بهايى به امام زمان(عج)

بارى، از اينجا است كه شيخ بهايى در قصيده «وسيلة الفوز والامان فى مدح مولانا

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 150845
صفحه از 504
پرینت  ارسال به