و چون اين عبارت را در كتاب مذكور قبل از وقايع سال 513 نوشته است پس معلوم مى شود كه تصدّى قوام الدين به منصب طغرانويسى همانا در سال 512 بوده است و بس، بنابراين قصيده دوم قوامى در مدح قوام الدين كه وى را در آن قصيده به قوام الدين طغرائى معرّفى كرده است منطبق با اين زمان ـ يعنى سال 512 ـ خواهد بود كه قوام الدين در آن تاريخ صاحب منصب طغرانويسى بوده است، و چون از قصيده سابق الذكر برمى آيد كه قوامى در آن ايّام جوان بوده است به دليل اين بيت:
در اين دولت همه پيران جوانستند و من بندهچو پيران بگذرانم روز و شب ايام برنائى
پس بايد قوامى در اوائل قرن ششم آن مقدار سنّ داشته باشد كه بتواند از عهده مديحه سرايى براى مثل قوام الدّين مزبور برآيد و لياقت مدّاحى مانند وى را كه ممدوح غالب ادبا و شعراى معروف زمان خود است داشته باشد و بلكه تقرّب و اختصاص به وى داشته باشد تا به درجه اى كه تخلّص خود را از لقب او بگيرد و چون معلوم شد كه قوامى در تاريخ مزبور از مدّاحان خاص وى بوده و قصايد غرّائى در حق او مى ساخته است با كمال جرأت بايد گفت كه تولّد قوامى در اواسط يا اواخر نيمه دوم قرن پنجم بوده است تا ممكن باشد تصوّر اين معنا را كرد كه قوامى در سال 512 مردى بوده و در سلك مدّاحان قوام الدين مزبور به شمار مى رفته است و از طرفى چون قوامى در اواخر عمر به مدّاحى شرف الدين محمد نقيب النقباء رى(متولد به سال 504 و متوفا به سال 566) مى پرداخته است و همچنين قاضى حسن استر آبادى متوفا به سال 541 و امير عبّادى متوفا به سال 547 و معاصرين ايشان را مدح گفته است به نظر مى آيد كه تا اواخر نيمه اوّل قرن ششم زنده بوده است و در اين اوان در گذشته است و نيمه دوم قرن ششم را درك نكرده است؛ دو امر ذيل نيز اين گمان را تأييد مى كند:
1. طلب رحمتى كه شيخ عبدالجليل رازى قزوينى(ره) در كتاب النقض بعد از ذكر اسامى جماعتى از شعرا كه قوامى نيز از آن جمله است كرده است و كلام او عن