معجزه اميرالمؤمنين عليه السلام
شيخ عبد الجليل در همان كتاب بعد از عبارت سابق الذكر بلافاصله گفته(ص 78):
اما جواب ناقص نباشد چنان كه گفته او؛ چون يك نيمه دروغ گفته و يك نيمه راست؛ چون آن تاريخ به ياد داشته كه ابو طالب مناقبى را(رحمة اللّه عليه) زبان ببريدند بايستى كه فراموش نكردى كه همان شب على مرتضى(ع) را به خواب ديد كه زبان در دهان او كرد و حالى به قدرت حق تعالى زبان وى درست و نيك شد و تا چهل سال بعد از آن تاريخ در رى و قزوين و قم و كاشان و آبه و نيشابور و سبزوار و جرجان و بلاد مازندران زهد و توحيد و فضائل و مناقب مى خواند تا در آن نيكنامى به جوار حق تعالى شد.
برخى از خصائص شعر قوامى
چون غرض نگارنده از طبع و نشر اين ديوان جنبه ادبى نيست، بدين جهت در اين مورد به نقد الشعر و انتقاد ادبى و بيان اينكه شعر قوامى در عالم علم و ادب چه مقدار ارزش دارد نمى پردازد بلكه رشته سخن را در قضاوت به اين امر دقيق در اختيار كسى مى گذارد كه اهل اين فن است «تا كشد هر جا كه خاطر خواه اوست».
اما آنچه از ملاحظه كتاب النقض نسبت به تعيين وجهه ادبى و مقام شعرى قوامى برمى آيد آن است كه قوامى در زمان خود در بلاد عراق و مخصوصا در شهر رى مقامى بسزا و شهرت و احترامى قابل ارزش داشته است؛ زيرا شيخ عبد الجليل(ره) در آن كتاب ضمن ذكر مشاهير شعراى شيعه گفته است(ص 252):
و سيّد حمزه جعفرى و خواجه ناصحى و امير قوامى و غير اينان(رحمة اللّه عليهم) كه همه توحيد و زهد و موعظت و منقبت گفته اند... .
از دعاى طلب رحمت كه در اين كلام به نظر مى رسد استشمام بلكه استنباط