33
بزرگان ری ج1

گراييد (همانجا)، معلوم نيست بر چه اصلى مبتنى است.
به هر حال ابوحاتم يكى از بزرگان اسماعيليه است و در تاريخ مذاهب و فرق اهميّت و اعتبارى خاص دارد. وى در زمانى مى زيست كه خلافت فاطمى در مصر ظهور كرد و افتراقى بزرگ در صفوف اسماعيليان رخ داد. از اين رو دانستن اينكه وى در برابر فاطميان چه موضعى اتخاذ كرده، از اهميتى خاص برخوردار است. بنابر شواهد موجود دعوت ابوحاتم از سوى فاطميان و براى آنان بود (نك: همدانى، حسين، الصليحيون، 251). اسفراينى او را از پيروان عبيدالله المهدى خوانده است (ص 124 ـ 125). گفته شده كه ابوحاتم كمى پيش از آنكه المهدى در قيروان به قدرت رسد (297 ق / 910 م) از مغرب ديدن كرده است (همدانى، حسين، مقدمه الزينة، 26). حكايت اسفراينى (همانجا) نيز دال بر آن است كه او زمانى در مغرب بوده است. به گفته ايوانف معمول اين بود كه داعيان آن دوران براى كسب مقامات بالاتر يا تعاليم ويژه به مركز جنبش مراجعه مى كردند (همان،118). به علاوه، گويا ابوحاتم از مكاتبى كه عبيدالله در شمال افريقيه براى دعوت تأسيس كرد، تأثير بسيار پذيرفته بود (حسن، عبيدالله، 245).
با اينكه ابوحاتم همچون ديگر اسماعيليان دوره ستر، به رجعت محمد بن اسماعيل بن جعفر(ع) در آخرالزمان باور داشت (ايوانف، همان، 155)، ظاهرا پس از انشقاق اسماعيليان، به المهدى وفادار ماند.
يكى از شواهد اين امر ممكن است نظر القائم بامرالله (خلافت: 322 ـ 334 ق / 934 ـ 946م)، جانشين المهدى، درباره او باشد. گويند وقتى كتاب الزينه ابوحاتم نزد القائم بردند، او آن كتاب را بسيار تحسين كرد (ادريس، 169ـ 170). اگر وى ابوحاتم را مخالف المهدى مى دانست، بعيد بود كه وى را تأييد كند. اينكه كاشانى مى گويد: ابوحاتم با ابوطاهر جنابى ارتباط مستمر داشته و ميانشان پيوسته مكاتباتى صورت مى گرفته است (همانجا)، نمى تواند چندان مقبول باشد، مگر آنكه اين


بزرگان ری ج1
32

پس از مرگ ابوحاتم، اسماعيليان ايران دچار هرج و مرج شدند و بسيارى از آنان آيين خويش را رها كردند. پس از او اسماعيليان مدتى سرگردان بودند و سرانجام رهبرى را به دو تن تفويض كردند: عبدالملك كوكبى در گرده كوه و اسحاق در رى (نظام الملك، 257). اين اسحاق ممكن است ابويعقوب اسحاق بن احمد سجزى (يا سجستانى) باشد (مق 331 ق / 943 م) كه شاگرد يا دوست ابوحاتم بود (نك: حسن، همان، 251 ـ 252، تاريخ، 471). اسفراينى جانشينان ابوحاتم را دو تن مى داند: محمد بن احمد نسفى در ماوراءالنهر و ابويعقوب سجزى در سيستان (همانجا).
ابوحاتم در برخى مسائل با دوست همكيش خود ابوعبدالله محمد بن احمد نسفى اختلافاتى داشت و كتاب الاصلاح را در اصلاح نظريات او كه در المحصول آمده بود، نوشت. ابويعقوب اسحاق بن احمد سجستانى، شاگرد نسفى، در تأييد كتاب استاد خود، المحصول، اثرى به نام النصرة تأليف كرد و بعدها حميدالدين كرمانى در كتاب خويش با عنوان الرياض فى الحكم بين الصادين صاحب الاصلاح و صاحب النصرة كوشيد كه بين آراء ابوحاتم و سجستانى موافقتى ايجاد كند (نك: 49 ـ 50؛ نيز نك: ايوانف، همان، 25، «مطالعاتى ۱ »،119). وى در بيشتر موارد حق را به ابوحاتم داده و گه گاه نيز از سجزى دفاع كرده است (ايوانف، همانجا).

آراء

چنان كه از لسان الميزان ابن حجر مستفاد مى شود، ابوحاتم نخست از اسماعيليه نبود، اما به اين مذهب گرايش پيدا كرد و سپس از دعات اسماعيليه شد (همانجا)، اما اينكه ابن نديم مى گويد او نخست ثنوى بود، سپس دهرى شد و آن گاه به زندقه

1.Studies...

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 108158
صفحه از 360
پرینت  ارسال به