او معتقد است كه اين تفسير (بحرالحقايق و المعانى) در واقع از آنِ شيخ نجم الدين كبرى، استاد نجم رازى است و نجم دايه تنها تكميل كننده اين تفسير است. استناد مرحوم ماير به نوشته مستنسخى ناشناس است كه بر نسخه اى از كتابخانه داماد ابراهيم در استامبول، چنين مطلبى را مرقوم داشته است. پس از ماير، كسانى همچون كارل بروكلمان، مرحوم مينوى، زرّين كوب و... اين ادّعا را به رأى قبول ديده اند.
امّا محمد حسين ذهبى در التفسير و المفسرون چنين ادّعايى را نپذيرفته و اين تفسير را از آن نجم رازى، و تتمّه آن را متعلق به علاء الدوله سمنانى دانسته است. ۱ البته ذهبى هيچ مدركى براى اين گفته خود نقل نمى كند. هانرى كربن نيز با استناد به مطالعات و تطبيقات عثمان يحيى، بر آن است كه اين تفسير احتمالاً از سوره مائده يا انفال به بعد از آن نجم رازى است و تتمّه آن را (پس از سوره طور) شيخ علاء الدوله سمنانى به انجام رسانيده است. ۲
در باب صحت انتساب بحرالحقايق به نجم الدين رازى
همان گونه كه پيش از اين نيز ياد كرديم نسخه هاى تفسير تأويلى شيخ نجم الدين دايه، با نام هاى گوناگون و حتى به نام نويسندگان ديگر در كتابخانه هاى مختلف جهان به ثبت رسيده است. شايد يكى از عوامل اين آشفتگى ها اين بوده كه نجم الدين دايه خود در ابتدا يا ميانه كتاب خود، نامى و عنوانى براى آن ذكر نكرده است و تمام نسخه هايى كه از اين تفسير اينك در دست است، بى هيچ مقدمه اى در