سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند.
آنچه كه اين ادعا را اثبات مى كند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او يعنى كتاب مرصادالعباد است. او در پنج باب اين كتاب، كه بر چهل فصل شامل مى شود، پس از عنوان هر باب، سخن خود را با يك آيه از قرآن و يا حديثى از پيامبر متبرك مى سازد. اين آيه و يا حديث كه در صدر هر فصل مى آيد، در سراسر آن فصل، مورد توجه است و كلام و عبارات مفسّر معطوف به تفسير و تأويل آن آيه مى گردد. فصولى مانند «بيان احتياج به شيخ در تربيت انسان و سلوك راه»، «بيان مقام شيخ و شرايط و صفات آن»، «بيان احتياج به خلوت و شرايط و آداب خلوت»، «بيان مكاشفات»، «بيان مشاهدات انوار»، «بيان وصول به حضرت خداوندى» و...، از نمونه هاى قابل ذكرى است كه با آياتى از قرآن بسط يافته و تأويل شده اند. گر چه تفسير نجم الدين دايه، تفسيرى به مذاق صوفيه و سراسر مشحون از تأويلات عارفانه است، اما تلاش وى در جهت جمع بين شريعت و طريقت، ويژگى برجسته اين تفسير عرفانى است.
جمع بين ظاهر و باطن در تفسير بحر الحقايق
تأمّل در ديدگاه كلى نجم الدين رازى در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مى كند كه اين مفسّر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گواينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبه هاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مى ورزد) آن جهت گيرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير به دنبال آن است، غافل سازد.