الهوامل كه مسكويه در مقدمه الشوامل خود به آنها اشاره مى كند، نيز به اين نظر نيرو مى بخشد.
معاصران وى
ابوعلى باحكيمان، دانشمندان و اديبان عصر خويش داد و ستد علمى و پيوند مهر و كين داشته است. از آن ميان، ابوسليمان سجستاتى (د. پس از 391 ق)، مسكويه را از اعيان زمان دانسته و او را بسى ارج نهاده است. وى در صوان الحكمة كه آن را در حيات مسكويه و درباره مردان علم و حكمت نوشته، از آنچه در حد گنجايش آن كتاب ذكر كرده، خشنود نبوده و وعده داده است تا رساله اى جداگانه كه بتواند همه «شنيده ها و ديده هاى خود را در سيرت نيكو اخلاق پاك» مسكويه در برگيرد، بپردازد (ص 346ـ347).
رفتار ابوحيان توحيدى با مسكويه، همچون با ديگر دوستان فرزانه اش، ضد و نقيض بود: گاه خشنود و ستاينده، گاه ناخشنود و نكوهنده. گاه مسكويه را به بخل و دو رويى با خويشتن (مثالب، 18ـ19)، گنگى، تك روى، سود نبردن از فرصت حضور ابوسليمان در رى و كوشش در راه باطل دست يافتن به كيميا، شيفتگى به نوشته هاى محمد بن زكرياى رازى و به هدر دادن روزهاى عمر، سود نبردن از اقامت 5 ساله ابوالحسن عامرى در رى و نهادن وقت و توان و دل در خدمت سلطان و بخل به دانگ و قيراط وتكه نان و جامه كهنه، متهم مى كند و در عين حال شعر او را به زيبايى و لفظ او را به پاكيزگى مى ستايد (الامتاع، 1/35ـ36، قس: 1/136، 2/39، مثالب، 18، 228) و گاه 175 مسأله از مسائل بغرنج فلسفى، علمى و ادبى خود را در رساله هايى گرد مى آورد و براى مسكويه مى فرستد و پاسخ آنها را فروتنانه و شاگردانه و با ستايش آگاهانه، از او مى خواهد و او را «گنجينه دانشهاى شگفت و اسرار حكمت» مى خواند (براى نمونه، نك : الهوامل، 315، قس: المقابسات،