135
بزرگان ری ج1

محمد بن على بن حسن بن محمود «حمصى» به تشديد ميم و صاد بى نقطه رازى، ملقب به شيخ سديد از...(بياض است)دانش خود را اخذ كرد. در مذهب شيعه اماميه استاد برازنده بود، و با مخالفان شيعه به مناظره برخاست. او با يكى از علماى اشعرى مناظراتى دارد كه ابن ابى طى در كتاب خود آن را ذكر كرده است.
ابن ابى طى مى نويسد:
ابن بابويه (شيخ منتجب الدين) در ذيل تاريخ رى شرح حال او را نوشته و از او ستايش بسيار كرده و گفته است:«گويند وى نخود فروش بود. روزى با فقيهى بر سر معامله نخود گفتگويش بالا گرفت و همين باعث شد كه نخود فروشى را ترك گويد و به كسب علم اشتغال ورزد». آن موقع وى پنجاه سال داشت ولى در اندك زمانى در علوم مهارت يافت تا جايى كه از مبرزترين دانشمندان زمان خود گرديد. امام فخرالدين رازى و ديگران شاگرد وى بوده اند. صد سال زندگى كرد، در حالى كه با مزاج سالم مانند جوانى مى زيست و بعد از سنه ششصد درگذشت. ۱
چنان كه خواننده محترم ملاحظه مى كند مطابق اين نقل، شيخ منتجب الدين رازى كه خود شاگرد حمصى بوده وجه تسميّه «حمصى» را به اين مى داند كه وى قبلا به نخود فروشى اشتغال داشته، و چون نخود را به عربى «حِمّص» ـ به كسر حاد و تشديد ميم و صاد بى نقطه ـ ، مى گويند لذا بدون هيچ گونه ترديد لفظ صحيح آن «حِمّصى» است.
همچنين طبق اين نقل، مسلم است كه حمصى استاد فخر رازى بوده، بنابراين ترديد علامه نورى در خاتمه مستدرك مورد پيدا نمى كند و به منزله اجتهاد در مقابل نص است. ۲

1.لسان الميزان، ج ،ص ۳۱۷

2.مقاله ما تحت عنوان «سديدالدين حمصى» در مجله مكتب اسلام (ش ۵، س ۲) كه عينا با اندكى تغيير تجديد چاپ مى شود.


بزرگان ری ج1
134

مى شود اين است كه «حمصى» به صاد ضبط شده و منسوب به حمص شهر معروف شام واقع ميان حلب و دمشق است!
سپس مى نويسد:
محقق داماد در تعليقات قواعد شهيد (اول) نوشته است «هرجا شهيد در كتابهاى خود مى نويسد شاميّون مقصود او دو تن ۱ و شيخ فقيه متكلم سديدالدين محمود حمصى است». چنان كه در رياض العلماء در باب «القاب» آمده است.
و نيز مؤلف رياض در مورد ديگرى از كتاب خود مى نويسد:
شايد او اصلاً اهل «رى» بوده و سپس به حِمْص رفته و مشهور به حِمْصى شده باشد، يا به عكس او اهل حمص بوده بعد به رى آمده است.
اين توهم از آنجا ناشى شده كه سديدالدين را حمصى رازى مى گويند.
همچنين مؤلف رياض از خط شيخ بهائى نقل مى كند كه وى گفته است: «به خط يكى از علما ديده ام حمصى از مجتهدين دانشمندان ما است منسوب به حمص قريه اى از شهر رى بوده كه فعلا خراب است»، ظاهرا همين طور هم باشد. بنابراين «حمصى» را يا با تشديد و يا به تخفيف كه مشهور است بايد خواند.
به نظر ما اگر دانشمندان اهل فن به كتاب لسان الميزان ابن حجر عسقلانى دانشمند معروف اهل تسنن، كه متأسفانه ترجمه حمصى را در لفظ «محمد» آورده است مراجعه مى نمودند، مطلب مانند آفتاب نيمروز روشن مى گرديد و ديگر محتاج به اين همه بحث و تكلفات نبود.
ابن حجر مى نويسد:

1.يعنى ابوصلاح حلبى و ابوالمكارم ابن زهره، ولى بنابر تحقيق ما حمصى ايرانى است و شامى نيست كه سومى آنها باشد بلكه منظور از شاميّون دو نفر مزبور و قاضى عبدالعزيز ابن برّاج است.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 116834
صفحه از 360
پرینت  ارسال به