اتفاق را نسخه اصل به دست سيد امام شهاب الدين محمد بن تاج كيكى افتاد كه معتبر شيعه است و او آن را از سر صفاى دل و كمال فضل و اعتماد نيكو مطالعه كرد و به ما فرستاد، و ما را در آن فصول و كلمات چند روز تأمّلى شافى به احتياطى كافى كرده شد. الحق عباراتى درست و خوش و سهل است، اما مجموع آن هذيان، كلماتى مشنع از سر تعصب و جهل، حوالاتى نه بر جاده حقيقت، تشبيهاتى سقيم پر شبهت، متعارضاتى نامعقول، و اشاراتى نامقبول، نقلى بدين گونه كه هر عاقلى فاضل آن را به انصاف بخواند بى انصافى و نادانى و جهل مصنف به حقيقت بداند و آن را از خود نداند و نخواند.
بيچاره از معنى اين آيت بيگانه افتاده كه حق تعالى فرموده: «و لا تقف ما ليس لك به علمٌ انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولا»۱ و بدين غايت جسارت و نهايت خسارت قلم در ميدان هذيان افكنده، مثبتان توحيد و عدل را، و مقربان نبوت و امامت را، و متابعان سنت و شريعت را، به تهمت كذب منسوب كرده، و راويان معتمد را خائن و مخطى پنداشته، و متكلمان محقق و مفتيان متدين و مقريان عارف را مساوى ۲ گفته و نوشته از معنى اين آيت دور افتاده است كه در نص قرآن مجيد مذكور است كه: «فوربّك لنسئلنّهم اجمعين عمّا كانوا يعملون»۳ اگر چه مصنف خود جزاى منكر است...!
پيش از وصول اين كتاب به ما مگر زمره اى از خواص علماء شيعه كه آن كتاب را مطالعه كرده بودند، در حضرت مقدس مرتضى ـ شرف الدين،