163
بزرگان ری ج1

افندى در رياض العلماء بسيار قديم بوده، بلكه بعد از تأمل در سبك عبارت پشت جلد مذكور به ظن قوى برمى آيد كه آن نسخه در زمان حيات مؤلف كتابت شده بوده است، او را به وصف «ملك الوعّاظ» وصف كرده اند (و كلام افندى عنقريب نقل خواهد شد) و در ترجمه حالى كه از رافعى نقل خواهد شد نيز تصريح به اين شده است كه اين عالم به صفت وعظ متّصف بوده است.
ليكن ناگفته نماند كه وعظ و تذكير در آن زمان يكى از وظايف مهمه علماى بزرگ و دانشمندان نامى و معروف به علم و فضل و زهد و تقوا بوده است، چنان كه از ملاحظه تراجم علماى آن زمان به خوبى به دست مى آيد؛ مثلاً عالم معروف ابوالفتوح اسفرائينى، و مجدالدين محمد معروف به مذكر همدانى، و برهان الدين على غزنوى، و نظاير ايشان به منبر مى رفته اند و موعظه مى كرده اند، و اگر احيانا يك نفر از علماى نامى معروف به وعظ يك صفتى بر خلاف اوصاف لازمه معهوده در علما مى داشت بايستى به طور حتم در ترجمه حال او بگويند كه اين واعظ فاقد فلان صفت لازمه است، و بزرگ ترين شاهد اين مطلب ترجمه امير عبادى معروف به وعظ مى باشد، كه سمعانى و ديگران در ترجمه حال او تصريح كرده اند، كه او فاقد بعضى از صفات مترقبّه از عالم حقيقى بوده است، پس از شهرت مصنّف به واعظ و موصوف بودن او به وصف «ملك الوعّاظ» مى توان استكشاف نمود كه او واجد ساير صفات معهوده در يك عالم بزرگ بوده است، و اگر نه مى بايستى بعد از تقييد نام او به وصف مذكور به اين معنى نيز اشاره كنند، و علوّ قدر و عظمت مقام اين عالم در مراتب علمى علاوه بر آنچه گفته شد از عبارت اول منقوله از همين كتاب معلوم مى شود؛ زيرا كلام وى صريح است كه او مدرسه داشته است، و تدريس مى كرده است، و بلكه بيشتر از يك مدرسه داشته است، چنان كه تقييد «مدرسه» به وصف «بزرگ» دال بر اين مطلب است، و بالاتر از همه اينها در دلالت بر اين مقصود كلمه «الشيخ» در صدر ترجمه است؛ زيرا مطابق مثل «كلّ الصيد فى


بزرگان ری ج1
162

الدين برمى آيد كه منتجب الدين از نوشتجات شيخ مذكور استفاده مى كرده، و از خصوصيات احوال و آثار او به خوبى اطلاع داشته است، از اين روى مى توان گفت اين چند سطر كه منتجب الدين در ترجمه او نوشته آينه تمام نماى حال او و يگانه حاكى و معرّف واقعى از مراتب علمى و تصانيف او است، و از اينجا است كه معاريف علماى ما كه به ترجمه احوال علما پرداخته اند، مانند علامه مجلسى در بحار و شيخ حر عاملى در امل الآمل و محمد بن على اردبيلى در جامع الرواة و شيخ فرج اللّه حويزى در ايجاز المقال و آقا رضى قزوينى در ضيافة الاخوان و ميرزا عبداللّه افندى در رياض العلماء و سيد محمد باقر خوانسارى در روضات الجنات و... در ترجمه حال اين عالم آن را مستند خود قرار داده اند، و احيانا اگر مطلبى هم از خارج به دست آورده باشند آن را بعد از نقل اين ترجمه حال ذكر مى كنند، و چون اهميت اين ترجمه معلوم شد و زمينه شروع مطلب فراهم گرديد به چند امر مهم در اين مورد اشاره مى كنيم:
1. اينكه منتجب الدين را به لفظ «الواعظ» موصوف داشته است براى آن است كه اين عالم از وعاظ بسيار معروف زمان خود بوده است و اين مطلب از ملاحظه دو مورد از كتاب نقض به خوبى ثابت مى شود در جايى گفته است:
مرا در شهور سنه خمسين و خمسمائة به روز آدينه بعد از نماز به مدرسه بزرگ خود نوبت مجلس بود، و در آن به مذهب اباحتيان طعن مى رفت. ۱
و در جاى ديگر گفته:
روزى كه مرا به سراى سيد فخر الدين (رحمه اللّه ) نوبت مجلس بود... ما مجلس به آخر آورديم. ۲
از اين نقطه نظر است كه در پشت جلد بعضى نسخ كتاب نقض كه به تصريح

1.النقض، ص ۱۰۲.

2.النقض، ص ۴۸۸.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 119341
صفحه از 360
پرینت  ارسال به