نزد سديدالدّين، قدرى بعيد مى نمايد ۱ . فخرالدّين رازى از دانشمندان اندك استاد است. ياقوت حموى از پسر فخررازى درباره استادان او سؤال مى كند، او مى گويد كه پدرم استاد مشهورى نداشت. در آذربايجان چندى در نزد مجدالدين جيلى تلمّذ كرد و سپس خداوند بر او گشايشى كرد و خود از كتابها فرامى گرفت ۲ . در حوزه علوم عقلى هم، بر خلاف علوم نقلى و بالاخصّ حديث، تعدّد مشايخ و اساتيد اهميّتى كمتر داشت و فخررازى هم مانند برخى از مشاهير حكماءِ ما، به تلمّذ در خدمت دو سه تن استاد بسنده كرد و از كتب بهره مى گرفت و به يارى هوش سرشار و ذهن وقّادش مسائل را خود مى پرورانيد و نقد و تحليل مى كرد. فخرالدّين پس از طىّ دوره تحصيلاتش، مرحله ديگر حياتش را باسفر به بلاد مختلف آغاز مى كند، و به بيشتر شهرهاى بزرگ خراسان و ماوراءالنّهر سفر مى كند.به هر شهرى فرود مى آيد با عالمانش به بحث و مناظره مى نشيند. گاه به وعظ و تذكير مى پردازد و زمانى به تأليف و تدريس. در همه جا قدر مى بيند و در صدر مى نشيند. ولى گاهى هم آراى كلاميش اتباع برخى فرق را مى آزارد و آشوبى به پا مى كند. نخستين بار كه به خوارزم رفت با معتزليان به بحث نشست. خوارزم در آن زمان در تحت حكم خوارزمشاه سلطان تكش بن ايل ارسلان (568ـ596)بود و دوره اى از آرامش و رونق فرهنگى را مى گذرانيد. و خوارزمشاهيان در رقابت با سلاجقه در ترويج علم و تشويق عالمان مى كوشيدند. مذهب معتزله در خوارزم غلبه داشت و مقارن با اعتلاء مذهب اشعرى و افول معتزله در قلمرو سلاجقه، درخطّه خورزم مذهب اعتزال به حيات خود ادامه مى داد. و ظاهرا كسانى از معتزله خراسان وعراق عجم هم پس از صدارت يافتن خوجه نظام الملك(درسال 456) و اِعمال فشار بر معتزله به خوارزم رفته بودند. ابومُضَر محمودبن جرير اصفهانى (متوفّى 507)از كسانى است كه در