وقايع سنوات بعد نيست، مى توان حدس زد كه سفر فخرالدّين به خوارزم و اقامت او در آنجا در دهه 570 و به احتمال قريب به يقين (به قرينه سفرش به سرخس در حدود 580) در اواخر آن دهه بوده است. در همين سفر خوارزم بود كه علاءالدّين محمّد پسر سلطان تكش در نزد فخر رازى تلمّذ مى كرد ۱ . امام فخر در اين سفر در دفاع از مذهب اشعرى با خوارزميان معتزلى مذهب مناظراتى داشته است. از تفصيل اين مناظرات بى خبريم. و اگر چه در آن زمان در خوارزم كسانى چون ابوالفتح مُطَرّزى و محمد بن ابى القاسم بقالى و ابوالقاسم محمود عارضى بوده اند كه بالاخصّ به بحث و مناظره شهرت داشته اند ۲ ، بتحقيق نمى دانيم كه امام فخر با چه كسانى به بحث نشسته است. ولى آنچنان كه در يكى از آثارش نقل كرده است، يكى از مناظراتش با جمعى از معتزله درباره جبر و اختيار بوده است ۳
. زكريّاء قزوينى نيز حكاياتى از مباحثات او در خوارزم آورده است ۴ . به هر حال، على رغم انصاف و تسامح خوارزميان (به قول قزوينى) و نيز نزديكى فخررازى به خوارزمشاه و وليعهدش علاءالدّين محمّد، برخورد عقائد فخرالدّين با خوارزميان چنان بود كه او را از خوارزم اخراج كردند ۵ . امام فخر در خوارزم، چنان كه خود در تفسيرش ذكر كرده است، با شخصى مسيحى كه به خوارزم وارد شده بوده است نيز درباره نبوّت خاصّه و حقيقت معجزه و شخص عيسى مسيح (ع) مباحثه كرده و عقيده مسيحيان را درباره الوهيّت عيسى ردّ كرده است ۶ . امام فخر پس از خروج از خوارزم عازم
1.نزهة الارواح، ۲/۱۴۷.
2.تاج التراجم ابن قطلوبغا (بغداد، ۱۹۶۲)، ص ۷۸؛ معجم الادباء، ۱۹/۵، ۱۲۶؛ صفدى، ۴/۳۴۰.
3.مناقب الامام الشافعى، قاهره ۱۲۷۹، ص ۷۵.
4.آثار البلاد، ۱/۲۵۲ ـ ۳۵۳.
5.التفسير الكبير، ۲/۴۷۰؛ سبكى، ۸/۸۶؛ صفدى، ۴/۲۴۹.
6.التفسير الكبير، ۸/۸۳ ـ ۸۴.