187
بزرگان ری ج1

بودند؛ مذهب محمّد بن كرام (متوفّى 255) كه قائل به نوعى تشبيه و تجسيم بود. ملوك غور نيز چون عامّه مردم ولايت غور كرامى مذهب بودند ۱ . ولى سلطان غياث الدّين محمّد در سال 595 خود آن مذهب را رها كرد و مذهب شافعى و عقيده اشعرى را برگزيد. اين تغيير مذهب كه برخى انگيزه اش را ديدن خوابى پنداشته اند ۲ و برخى آن را از اثر ارشادات وحيدالدّين محمّدبن محمود مرورودى فقيه شافعى (متوفّى 599) دانسته اند ۳ ، احتمالاً پيش از آنكه تحت تأثير متكلّمان و فقهاى شافعى چون وحيدالدّين مرورودى يا فخرالدّين رازى باشد نيازى سياسى بوده است براى پادشاهى كه اينك از ولايتى محصور در كوهستانهاى غور بيرون آمده بود و قلمرو حكومتش را به شهرهاى خراسان و سيستان كشانده بود و با خوارزمشاهيان به رقابت و نبرد برخاسته بود و با دارالخلافه بغداد پيوند استوار كرده بود. و بايد براى جلب قلوب اكثريّت مسلمين از آيين ولايتى خود كه در نظر اكثر مسلمين هم مطعون بود دست بشويد و يكى از مذاهب مقبول جمهور مسلمين را، حنفى يا شافعى را، برگزيند. و او مذهب شافعى را برگزيد، و به شافعيان توجّه خاصّ مبذول داشت و براى آنان در خراسان مدارس و مساجدى ساخت ۴ .
و براى خدمت بيشتر به شافعيان در شهر هرات كه از سال 571 در تصرّف وى در آمده بود، مسجد جامع عظيمى براى امام فخرالدّين رازى ساخت و امام هر روز جمعه در آنجا نماز و خطبه مى كرد ۵ . و در آن شهر امام فخر به «شيخ الاسلام» ملقّب

1.طبقات ناصرى، منهاج سراج (كابل، ۱۳۴۲)، ۱/۳۶۲.

2.ايضا، ۱/۳۶۲.

3.الكامل ابن الاثير، ۱۲/۱۵۴؛ آثار البلاد، ۱/۲۸۸.

4.الكامل، ۱۲/۱۸۱.

5.مقصد الاقبال سلطانيه، اصيل الدّين هروى (كابل، ۱۳۴۴)، ص ۳۹؛ و نيز رك: غوريان، عتيق اللّه پژواك (كابل، ۱۳۴۵)، ص ۲۰۳ ـ ۲۱۲.


بزرگان ری ج1
186

مى گفت، كه فخرالدّين در ردّ آن پيشگويى و مسائل ديگر احكام نجوم با او بحث و مناظره اى آغاز كرد ۱ . با همين شرف الدين مسعودى در مجلسى ديگر درباره كتابالملل و النّحل شهرستانى و نيز كتابهاى المستصفى و شفاءالغليل غزالى بحث كرده است ۲ .
امام فخر از بخارا به سمرقند رفت. و در آنجا بافريدالدّين غيلانى كه استاد فلسفه بود و كتابهاى شرح الاشارات و المباحث المشرقيّة و الملخّص فخررازى راتدريس مى كرد به بحث نشست. فخررازى از سمرقند ديگر باره به بخارا بازگشت و اين بار نيز با رضى الدّين نيشابورى مناظراتى كرد ۳ . از جمله آثارى كه در اين سفر ماوراءالنّهر نوشته است رساله اثبات جزء لا يتجزّى است كه به گفته خود وى درپايان رساله نيمى از آن را در ماوراءالنّهر نوشت واز آن رساله ناتمام نسخه هاى بسيار در بلاد پراكنده شد. تا آنكه هفت سال بعد در شهر مرو به خواهش دوستى آن را به اتمام رسانيد ۴ . پس از سالها اقامت در ماوراءالنّهر فخررازى به رى بازگشت ۵ . ولى ديرى نگذشت كه دگر بار به سوى مشرق، به سرزمين غوريان، سفر كرد. ولايت غور به سرزمين ميانه هرات و غزنه مى گفتند كه در قرن ششم ملوك محلى آل شَنْسَب بر آنجا به استقلال حكم مى راندند و گاه به سرزمينهاى مجاور نيز تجاوز
مى كردند و قلمرو خود را مى گستردند. در زمان سفر فخرالدّين رازى غياث الدّين محمّد پادشاه غور بود. در مدّت طولانى حكومتش (558 ـ 599)مملكت غور قدرت و توانى يافته بود و قلمرو خود را گسترش داده بود و عالمان و شاعران بسيارى را در پايتخت خود فيروزكوه گرد آورده بود. مردم غور بر مذهب كرامى

1.ايضا، ص ۳۲ ـ ۳۸.

2.ايضا، ص ۵۹ ـ ۶۳، ۵۴ ـ ۵۹.

3.رساله اثبات جزء لايتجزّى، نسخه كتابخانه مجلس شوراى ملّى، شماره ۳۹۹۸، ص ۱۰۵.

4.سبكى، ۸/۸۶.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 117574
صفحه از 360
پرینت  ارسال به