193
بزرگان ری ج1

درگذشت ۱ ، ملك بهاءالدّين تعزيت نامه اى براى او (ظاهرابه هرات) فرستاد. و فخرالدّين در پاسخ وى رساله اى كوتاه به فارسى تأليف كرد در باب روح و مرگ و آن را به باميان تختگاه بهاءالدّين سام فرستاد ۲ . كتاب شرح اسماءاللّه الحسنى را هم رازى به نام او كرده و در مقدّمه آن از اكرامات او در حق خود ياد كرده است ۳ . در زمانى كه غوريان بر غور و غزنه و باميان حكم مى راندند، خوارزمشاه سلطان علاءالدّين تكش كه مازندران و نيمى از خراسان را متصرّف شده بود در سال 588 به قلمرو سلاجقه عراق حمله كرد و رى و شهرهاى ديگر عراق عجم را تا حدّ اسدآباد همدان گرفت و طغرل بن ارسلانشاه سلجوقى را كشت. روابط سلطان تكش با خليفه عبّاسى النّاصرلدين اللّه (خلافت: 575 ـ 622) سخت تيره شد و جنگهايى هم در ميان سپاهيان خليفه و خوارزمشاه در همدان درگرفت. خليفه النّاصر به شيوه مرسوم خود در پى تحريك ملوك و سلاطين مجاور عليه تكش برآمد و بدين منظور ملوك غور را كه از دير باز باخوارزمشاهيان نقار و خلاف و منافسه داشتند برگزيد. و در حدود سالهاى 590 ـ 592 چند بار سفرايى به دربار غياث الدّين غورى فرستاد و او را بر تكش شورانيد. از جمله آن سفرا يكى فقيه شافعى و مدرّس نظاميّه بغداد ابن الرّبيع (يحيى بن ربيع، متوفّى 606) بود ۴ . امام

1.در التّفسير الكبير در آخر تفسير بعض سور به مرگ فرزندش محمد اشاره كرده است: در آخر سوره يونس كه آن را در رجب ۶۰۱ تمام كرده است(التّفسير الكبير، ج ۱۷، ص ۱۷۶) و آخر سوره هود (ايضا، ج ۱۸، ص ۸۲) كه نيز در رجب همان سال به انجام رسيده مى گويد مرگ فزند صالحش محمد اتفاق افتاده است. در پايان تفسير سوره يوسف در چهارشنبه ۷ شعبان ۶۰۱ (ايضا، ج ۱۸، ص ۲۲۹) و نيز سوره رعد در ۱۸ شعبان ۶۰۱ (ايضا، ج ۱۹، ص ۷۱) بعد از ذكر مرگ پسرش اشعارى به عربى از خود در مرثيه او نقل كرده است.

2.چهارده رساله، ص ۷۹.

3.شرح اسماء اللّه الحسنى(لوامع البيّنات شرح اسماء اللّه تعالى و الصّفات)، تصحيح طه عبد الرّؤوف سعد (قاهره، ۱۹۷۶، افست، تهران، ۱۳۶۴).

4.طبقات ناصرى، ۱/۱۲۷، ۳۶۱؛ و نيز رك: الكامل، ۱۲/۲۲۱، ۲۳۳.


بزرگان ری ج1
192

الدّين حسينى سرخسى نوشته است، پس از ذكر سفر هند اشاره مى كند به گرفتارى و حضورش در نبرد و كشمكش دو گروه متخاصم و نزديكى آفت و مصيبتى و نجاتش از معركه و مهلكه به لطف حق: «لقد قضى اللّه تعالى علىّ بالدّخول فى ديار الهند مرّتين و الحضور فى معركة الطّائفتين المتقاتلتين. و قويت موجبات الآفات و عظمت اسباب المخافات. و كنت غافلاً عن كيفيّة استعدادها و التيامها غير واقف على استكمالها و انتظامها، الاّ انّ اللّه تعالى برحمته الّتى يتوقّف سطوع نورها على حيل المحتالين و اجتهاد الطّالبين عصمنى من تلك المحنة العظيمة و الآفات الجسيمة. و انا الآن ساكن خطّة هرات افاض اللّه عليها انواع الخيرات» ۱ . اگر مقصود فخر رازى از اين واقعه حادثه اى خاص در هندوستان و نبردهاى غوريان و هنديان نباشد (كه بعيد مى نمايد فخرالدّين در آنها درگير شده باشد) احتمال بسيار مى رود كه منظور او همان واقعه قتل سلطان شهاب الدّين و حوادث تابعه آن باشد. و چون بلافاصله پس از قتل سلطان، به گفته ابن الاثير، بين امراء كبار و غلامان و مماليك دو دستگى پديد آمد و آشوب و جدال بالا گرفت، مقصود فخرالدّين از «معركة الطّائفتين المتقاتلتين» مى تواند همان دو گروه متخاصم در اردوى سلطان شهاب الدّين باشد. ملك بهاءالدّين سام، خواهرزاده غياث الدّين غورى كه در باميان امارت داشت به علم دوستى شهرت يافته بود و علما و شعراى بسيارى را در باميان گرد آورده بود. امام فخر با او نيز پيوند داشت و به گفته منهاج سراج «مدتها در ظلّ رأفت و حمايت او بود» ۲ . البراهين البهائيّة را كه كتابى است در علم كلام به فارسى به نام اين امير نوشت ۳ . در اواسط سال 601 كه محمّد فرزند جوان امام فخر

1.مجموعه خطى مذكور در فوق، ورق ۱۵۶ ب.

2.طبقات ناصرى، ۱/۳۸۸.

3.البراهين در علم كلام، به كوشش سيد محمد باقر سبزوارى (تهران، ۱۳۴۱)، ۱/۳ ـ ۵.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 117441
صفحه از 360
پرینت  ارسال به