195
بزرگان ری ج1

بزرگداشتش مى كوشيد. در سال 605 فخرالدّين در خوارزم بود ۱ . در آنجا، ظاهرا در اواخر آن سال، سخت بيمار شد ۲ . سبب اين بيمارى را برخى زهرى دانسته اند كه كراميان در غذاى او ريخته بوده اند ۳ . فخرالدّين از خوارزم به هرات بازگشت. و بيماريش شدّت گرفت. در آن حال در روز 21 محرّم 606،شاگردش ابراهيم بن ابى بكر اصفهانى را طلبيد و وصيّت نامه خود را بر او املا كرد. اين وصيّت نامه طولانى كه عقائد و آراء فخرالدّين را در ماههاى اخير عمرش باز مى نمايد از سندهاى مهم براى مطالعه زندگى و افكار اوست ۴ . فخرالدّين ماهها در بستر بيمارى بود تا آنكه سرانجام در روز دوشنبه اوّل شوّال (عيد فطر) سال 606 از اين جهان درگذشت ۵ . چون خود او در وصيّت نامه اش خواسته بوده است كه خبر مرگش را پوشيده دارند و مردمان را آگاه نكنند و به آرامى كفن و دفنش كنند، در همان روز وفاتش بى هيچ تشريفاتى در هرات در دامنه كوهى نزديك قريه مزداخان كه جزء بلوك خيابان بوده

1.طاش كپرى زاده تاريخ اتمام بخشهاى ششگانه كتاب المطالب العالية را نقل كرده است: فخر رازى در پايان بخش اول و دوم نوشته است كه آنها را در ربيع الاول ۶۰۵ در جرجانيّه خوارزم در كوى ماخومان به انجام رسانيده است (مفتاح السّعادة، حيدر آباد دكن، ۱۹۷۷، ص ۴۹۲).

2.ابن ابى اصيبعه، ۳/۳۶.

3.سبكى، ۸/۸۶؛ صفدى، ۴/۲۵۸؛ قفطى، ص ۲۹۲؛ مرآة الجنان، ۴/۹ و در ماده تاريخى كه براى وفات او (ظاهرا بعدها) سروده اند ذكر كشته شدن اوست: به سال ششصد و شش كشته شد به شهر هراتنماز ديگر اثنين اول شوّال (تذكرة الشعراء دولتشاه سمرقندى، تهران، ۱۳۳۷، ص ۱۵۱).

4.ابن ابى اصيبعه، ۳/۳۸ ـ ۴۰ و سبكى، ۴/۹۰ ـ ۹۲ با اختلافاتى متن وصيّت نامه را نقل كرده اند. و مرحوم استاد سعيد نفيسى در مقاله «زندگى و افكار امام فخر رازى»، (مجله ايران امروز، ج ۱، ش ۴، سال ۱۳۱۸، ص ۲۳ ـ ۲۴) آن را به فارسى ترجمه كرده است.

5.اين تاريخ را همه مورخان ضبط كرده اند. ولى ابن السّاعى (الجامع المختصر، ۹/۷۰۳) وفات امام فخر را در ۱۵ رمضان ۶۰۶ و قفطى (تاريخ الحكماء، ص ۲۹۲) در ماه ذوالحجّه ۶۰۶ نوشته اند.


بزرگان ری ج1
194

فخرالدّين رازى هم به عنوان سفير بين غور و بغداد نقشى داشت و اگر چه سالها پيش از آن به نام سلطان تكش كتاب نوشته بود، خروج و طغيان او را بر خليفه واجب الاطاعه تحمّل نكرد و به فيروزكوه پايتخت غوريان رفت و روز جمعه اى خطبه كرد و به هنگام خطبه در حضور سلطان غياث الدّين گفت: «يا ايّها المستغاث! المستغاث من تكش الطّاغى الباغى». و بعد به همراه مولانا سراج الدّين جوزجانى(پدر مؤلف طبقات ناصرى) از علما و رجال غور عازم بغداد شد. سراج الدّين در بين راه در مكران درگذشت. ۱ معلوم نيست كه فخرالدّين سفر را ادامه داد و سفارت را به انجام رسانيد يا نه. در منابع موجود در دسترس در اين باب شاره اى نيست. قول ابن السّاعى (متوفّى 674) كه مى گويد: «فخر رازى با آنكه آرزوى سفر به بغداد داشت عوائق روزگار مانع آمد» ۲ ، شايد احتمالاً دليلى باشد بر آنكه او سفر را به اتمام نرسانيده و به بغداد نرفته باشد ۳ . پس از مرگ سلطان تكش در 596 و سلطنت علاءالدّين محمد خوارزمشاه چندى آتش جنگ در ميانه خوارزمشاهيان و غوريان شعله ور بود ولى عاقبت به صلح خوارزمشاه و شهاب الدّين غورى انجاميد. اما تيرى نپاييد كه شهاب الدّين در 602 كشته شد و خوارزمشاه تمامى خراسان را به تصرّف خود در آورد. فخر رازى در آن هنگام در هرات مى زيست. و چون با علاءالدّين محمّد خوارزمشاه عهد مودّتى و بر او حق تعليمى داشت، از اين دگرگونيها آسيبى نديد. و همچنان با عزّت و حرمت مى زيست و سلطان در

1.طبقات ناصرى، ۱/۳۰۲.

2.الجامع المختصر، ۹/۳۰۷.

3.قول مؤلف متأخرتر ناصر الدّين منشى (قرن ۸) كه در شرح حال فخر رازى مى نويسد: «كرّة بعد اخرى به سفارت دارالخلافه موسوم شده» (درّة الاخبار ولمعة الانوار، تهران، ۱۳۱۸، ص ۱۰۶) اگر چه مى تواند با نوشته طبقات ناصرى فى الجمله موافق آيد، مع هذا به سبب نبودن مؤيّداتى در ميان آثار فخرالدّين و منابع ما عجالةً تا يافتن قرائن ديگر نمى توان به صحّت آن به يقين كرد.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 117439
صفحه از 360
پرینت  ارسال به