نشان دهنده چنين تعديل و تغييرى است. على رغم دنيا خواهى و فزون طلبى و برترى جويى و تندخويى كه بدو نسبت داده اند، بااحوال عارفانه بيگانه نبود. گاه در هنگام وعظ حالى بدو دست مى داد و مى گريست ۱ . فخررازى از جمله نادر عالمانى بود كه با ثروت وحشمت مى زيست. جز آنچه از عطاياى ملوك و امرا بدو رسيده بود خود مال و خواسته بسيار داشت. و در قولى قصّه وار آمده است كه بخشى از ثروت او از ميراث طبيب ثروتمندى در رى بود كه دو دختر او را دو پسر فخرالدّين به زنى داشتند ۲ . فخرالدّين خود دلبسته جلال و شكوه بود. به شاعرانى كه در مديحش به فارسى و عربى قصايدى مى گفتند صلات گران مى داد ۳ . سيصد عالم و طالب در ركابش پياده مى رفتند. مجلس درسش شكوه و نظمى خاص داشت، كبار تلامذه نزديك كرسى استاد مى نشستند و پس از آنان شاگردان ديگر به حسب
1.سبكى، ۴/۸۶.
2.صفدى، ۴/۲۴۹؛ ابن خلكان، ۴/۲۵۰؛ مرآة الجنان، ۴/۹؛ لسان الميزان، ۴/۴۲۷.
3.ابن عُنَين شاعر دمشقى (۵۴۹ ـ ۹۳۰) (براى شرح حالش ر ك: ابن خلكان، ۵/۱۴ ـ ۱۸) قصائدى به عربى در مدح او گفته است كه گذشته از ديوانش برخى از آنها در الوافى صفدى، ۴/۲۵۲ ـ ۲۵۴ نقل شده است. ابن عنين گفته است كه فخر رازى در حدود ۳۰۰۰۰ دينار صله بدو داده بوده است. (ايضا، ۴/۲۵۴). از جمله قصائد فارسى در مدح فخرالدّين يكى قصيده اى است كه محمد بن بديع نسوى گفته است و در لباب الالباب، ۱/۲۴۰ ـ ۲۴۱ نقل شده است.