199
بزرگان ری ج1

نشان دهنده چنين تعديل و تغييرى است. على رغم دنيا خواهى و فزون طلبى و برترى جويى و تندخويى كه بدو نسبت داده اند، بااحوال عارفانه بيگانه نبود. گاه در هنگام وعظ حالى بدو دست مى داد و مى گريست ۱ . فخررازى از جمله نادر عالمانى بود كه با ثروت وحشمت مى زيست. جز آنچه از عطاياى ملوك و امرا بدو رسيده بود خود مال و خواسته بسيار داشت. و در قولى قصّه وار آمده است كه بخشى از ثروت او از ميراث طبيب ثروتمندى در رى بود كه دو دختر او را دو پسر فخرالدّين به زنى داشتند ۲ . فخرالدّين خود دلبسته جلال و شكوه بود. به شاعرانى كه در مديحش به فارسى و عربى قصايدى مى گفتند صلات گران مى داد ۳ . سيصد عالم و طالب در ركابش پياده مى رفتند. مجلس درسش شكوه و نظمى خاص داشت، كبار تلامذه نزديك كرسى استاد مى نشستند و پس از آنان شاگردان ديگر به حسب

1.سبكى، ۴/۸۶.

2.صفدى، ۴/۲۴۹؛ ابن خلكان، ۴/۲۵۰؛ مرآة الجنان، ۴/۹؛ لسان الميزان، ۴/۴۲۷.

3.ابن عُنَين شاعر دمشقى (۵۴۹ ـ ۹۳۰) (براى شرح حالش ر ك: ابن خلكان، ۵/۱۴ ـ ۱۸) قصائدى به عربى در مدح او گفته است كه گذشته از ديوانش برخى از آنها در الوافى صفدى، ۴/۲۵۲ ـ ۲۵۴ نقل شده است. ابن عنين گفته است كه فخر رازى در حدود ۳۰۰۰۰ دينار صله بدو داده بوده است. (ايضا، ۴/۲۵۴). از جمله قصائد فارسى در مدح فخرالدّين يكى قصيده اى است كه محمد بن بديع نسوى گفته است و در لباب الالباب، ۱/۲۴۰ ـ ۲۴۱ نقل شده است.


بزرگان ری ج1
198

خواننده عرضه مى شود، مردى را مى نماياند: مطمئن به نفس و مغرور و معتقد به صحّت گفتار و حقانيّت عقايدش و متوقّع احترام و تعظيم از سوى ديگران. رعايت نكردن آداب مرسوم اجتماعى در حقّ او در رفتارش با ديگران اثر مى گذارد. اسائه ادب و كوتاهى در احترام نهادن را، بى هيچ درويشى و تسامح و گذشتى، مقابله به مثل مى كند ۱ . ضعفهاى حريفان و خصمان مناظره را يكايك بر مى شمارد ۲ . و گاه به طنز و سخره از آنان ياد مى كند ۳ و گاهى چندان عقائد آنان را غير قابل تحمّل مى پندارد كه آرزو مى كند كاش هرگز به شهر و ديارشان نيامده بود ۴ . آراى مخالفان را به تندى و تيزى نقد مى كند ۵ . و فراتر از اين به بزرگان پيشين چون غزالى و شهرستانى كه مرجعيّتى علمى داشته اند سخت حمله مى كند و آثارشان را به نقد مى كشد ۶ . آن غرور علمى و اطمينان به حقّانيّت خود كه در جوانى و در دهه چهل عمرش در مناظرات ماوراءالنهر از خود نشان مى دهد، گويا ظاهرا در اواخر عمرش فى الجمله تعديلى يافته بوده است. صرف نظر از مطالب وصيّت نامه او كه البتّه در مرض موت و وضعى استثنايى نوشته شده است، برخى از اشعار منسوب بدو ۷

1.از جمله رفتار اوست با فريد الدّين غيلانى كه فخر رازى به خانه او به سمرقند رفت. و فريد الدّين در آمدن درنگ و تأخير كرد. و فخرالدّين اين ترك ادب را بر او نبخشود(مناظرات، ص ۵۹).

2.از جمله: مناظرات، ص ۷، ۲۱، ۲۶.

3.ايضا، ص ۱۴ ـ ۱۵.

4.ايضا، ص ۳۴.

5.شهر زورى مى گويد: «فخر رازى تند خوى بود و محصّلانى را كه در نزد او بحث مى كردند مى آزرد» (نزهة الارواح، ۲/۱۴۸) خوانسارى نيز سخنى مشابه همين آورده است و مى افزايد: «هر كه را با او مباحثه مى كرد ناسزا مى گفت و مى آزرد و به سبب تقرّبش به خوارزمشاه كسى را ياراى مناظره با او نبود(!). گاه حتى با سلطان محمد خوارزمشاه نيز به درشتى سخن مى گفت» (روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۲ ه ق، ج ۸، ص ۴۵).

6.مناظرات، ص ۳۵ ـ ۳۸، ۳۹ ـ ۴۰، ۴۳ ـ ۴۷.

7.مانند شعر معروف: نهاية اقدام العقول عقالواكثر سعى العالمين ضلال ولم نستفد من بحثنا طول عمرناسوى أن جمعنا فيه قيل و قالوا... (ابن ابى اصيبعه، ۳/۴۲ ـ ۴۳؛ صفدى، ۴/۲۵۷). نقل كرده اند كه يكى از ياران فخر رازى روزى او را اندوهگين و گريان يافت و سبب پرسيد. گفت: ديرى بود كه در باب مسأله اى باورى داشتم و آن باور را درست مى پنداشتم و جز آن را خطا مى انگاشتم تا آنكه يكى از محصّلان خطاى مرا به من نشان داد. ديدم كه دير زمانى بر عقيده اى باطل بوده ام. از كجا كه در ديگر علوم نيز حال من بر اين صفت نباشد (نزهة الارواح، ۲/۱۴۸).

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 117277
صفحه از 360
پرینت  ارسال به