گسترش آوازه دانش فخرالدّين و نشر آثارش در زمان حياتش خود از شگفتيهاست پيش از آنكه خود به سمرقند رود (در حدود سال 583)، فريدالدّين غيلانى كتابهاى المباحث المشرقيّه و الملخّص و شرح الاشارات او را در آنجا تدريس مى كرد. نه تنها در غور و باميان و خوارزم و خراسان و عراق عجم كه خود فخرالدّين آمد و شد داشت شهرتش منتشر بود، بلكه آوازه و آثارش به موصل و شام و مصر نيز رسيده بود ۱ . در اين نشرِ شهرت و آثار البته جز تلامذه بسيار او ۲ كه نامش را و آثارش را همه جا مى پراكندند عامل مؤثّر ديگر مجالس بحث و مناظره و وعظ وتذكير او در بلاد مختلف بود كه جماعات و طبقات گوناگون بسيارى را با عظمت علمى او آشنا مى كرد و شهرتش را بيشتر منتشر مى ساخت.
با همه محبوبيّت و مرجعيّت و نفوذ كلامى كه فخر رازى در طبقات مختلف مردم داشت، جماعات و كسان خاصّى نيز با او خلاف و خصومت داشتند. آن همه تشكيكها و آن همه نقد و نقضها كه فخرالدّين از آراى گذشتگان و معاصران مى كرد البته بى پاسخ نماند و براى شخصيّت جدلى او دشمنان بسيارى از جماعات مختلف فراهم آورد، هم در زمان حياتش و هم پس از آن. اختلافات كلامى او با معتزله، چنان كه پيش تر گفتيم، سبب اخراجش از خوارزم شد. قضارا عواملى چند موجب شد كه مذهب اشعرى غلبه يابد و مذهب اعتزال ديرى نپايد و كلاًّ از صفحه
1.سبكى در شرح حال ابن يونس موصلى (۵۵۱ ـ ۶۳۹) مى نويسد: «وقتى كتب فخر رازى به موصل رسيد، كسى از فضلا جز ابن يونس آنها را به درستى نمى فهميد». (طبقات، ۸/۳۷۹).
2.معروف ترين تلامذه فخر رازى كه خود از كبار علماء و اساتيد علوم عقلى در عصر خود بوده اند عبارتند از اثير الدين ابهرى (مفضّل بن عمر، متوفّى ۶۶۳)، قطب الدّين مصرى (ابراهيم بن على، متوفّى ۶۱۸)، ابو العباس خوئى (احمد بن خليل، ص ۵۸۳ - ۶۳۷)، شمس الدين خسرو شاهى (عبد الحميد بن عيسى، ص ۵۸۰ - ۶۵۲)، زين الدّين كشى(عبد الرّحمن بن محمّد)، قطب الدّين اهرى (عبد القادر بن حمزه، متوفّى ۶۵۷)، زكى بن حسن بيلقانى (متوفّى ۶۷۶).