203
بزرگان ری ج1

خصومت حنابله با فخرالدّين باقى ماند، و بر خلاف معتزله و كراميّه كه از ميان رفتند حنابله و اهل حديث كه مذهبشان همچنان قوام و دوم خود را داشت در آثار خود هر جا مناسبتى پيش مى آمد از طعن و دقّ بر فخر رازى كوتاهى نمى كردند. ابن تيميه (احمدبن عبدالحليم، 661 ـ728) از مخالفان تند و افراطى فخر رازى است كه در آثارش هر جا مجالى يافته است، از جمله رساله بغية المرتاد و شرح العقيدة الاصفهانية آراء فخرالدّين را در كنار حكما و اشاعره ديگر رد كرده است. حتى از اين نيز فراتر رفته است او را تكفير كرده و از عَبَده اصنام خوانده است ۱ .
از سوى ديگر كسى چون شمس الدّين شهر زورى (قرن هفتم)، كه معتقد به مكتب اشراق است و پيرو متعصّب شيخ اشراق، از مخالفان تند فخر رازى است و او را انتقاد مى كند كه از «سرائر حكماء متألّهين» چيزى حاصل نكرده است. و بى بهره از حكمت ذوقى، به مانند حكماى مشّايى، مباحثى بر قواعدى متزلزل بنيان نهاده است. شهرزورى «عدم تجرّد و سلوك» و دورى از «كشف و ذوق» را عيب اصلى فخرالدّين مى شمارد. ولى تعصب او را از اين هم فراتر مى برد و بر خُرده گيريهاى ديگر مى كشاند، و فخرالدّين را به شكم بارگى و جاه طلبى نسبت مى دهد و مى گويد كه او در علومى كتاب نوشته است كه معرفت كلى بدانهانداشته است ۲ .
شگفت اينكه برخى شافعى مذهبان كه در عقيده متأثّر از آراى ابن تيميّه و اهل حديث بودند نيز با امام فخر موافقتى نداشتند، و تشكيكات او را و منقولاتش را از آراى معتزله و مبتدعه براى مؤمنان مضرّ مى شمردند. شمس الدّين ذهبى (محمّد بن احمد، متوفّى 748) مورّخ و رجالى و محدّث بزرگ قرن هشتم در آثار خود از فخر رازى به نيكى ياد نكرده است و تعريضاتى بدو دارد. مثلاً در ميزان الاعتدال در شرح حال كوتاهى كه از او تحت عنوان «الفخر بن الخطيب» آورده است، اگر چه

1.محمد صالح الزّركان، ص ۳۸ به نقل از مجموعة الرسائل الكبرى، ۱/۱۶۶ .

2.نزهة الارواح، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۸.


بزرگان ری ج1
202

روزگار محو شود. و ديگر در قرون بعد كسى نبود كه آن همه اقوال فخرالدّين را عليه معتزله نقض كند و جواب گويد. صوفيان نيز كه نظر گاهشان در اساس با فخر رازى متفاوت بود و طريق شهودى آنان با روش برهانى متكلّمان نمى ساخت. سلطان العلماء بهاء ولد (پدر مولانا، متوفّى 628) از سر منبر فخرالدّين رازى و شاگردانش را مبتدع مى خواند ۱ و خطاب به آنان مى گفت: «شما صد هزار دلهاى با راحت و شكوفه ها و دولتها را رها كرده ايد و در اين دو سه تاريكى گريخته ايد و چندين معجزات و براهين را مانده ايد و به نزد دو سه خيال رفته ايد» ۲ .
ولى سرسخت ترين دشمنان فخر رازى كراميّه بودند كه چه در هرات و چه در شهرهاى غور و باميان او را مى آزردند و به جرم فلسفه گرايى محكومش مى كردند و سرانجام نيز به قولى زهر در طعامش كردند. فخرالدّين نيز در ردّ اقوال كراميّه و نفى آراى تشبيهى و تجسيمى آنان سخت اهتمام داشت ۳ و در آثار كلامى خود جاى جاى به ردّ عقايد آنان پرداخته است.
حنبليان نيز كه همواره با شافعيان اشعرى عقيده، سر خصومت داشتند و گروه كوچكى از آنان در هرات مى زيستند، با فخر رازى دشمنى مى ورزيدند و از شتم و آزارش كوتاهى نمى كردند ۴ . و او را به سبب تبعيت از فلاسفه، از طريق حقّ و سنّت سلف صالح دور مى دانستند و آثارش را به علّت اشتمال بر شبهات معتزله و مبتدعه زيانمند مى شمردند. نه تنها در زمان حياتش، بلكه پس از مرگش نيز خلاف و

1.مناقب العارفين، افلاكى (آنقره، ۱۹۵۹)، ۱/۱۱.

2.معارف بهاء ولد، ۱/۸۲.

3.ابن كبير پس از ذكر شورش كراميّه فيروز كوه عليه فخر رازى در سال ۵۹۵ مى نويسد: «فلهذا أشرب قلب الرّازى بغض الكراميّة و صار يلهج بهم فى كلامه فى كلّ موطن و مكان» (البداية والنّهاية، ۱۳/۲۰).

4.رك: روايتى كه درباره شتم و لعن حنابله بدو نقل شده است. صفدى، ۴/۲۵۰؛ سبكى، ۴/۸۹.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 108361
صفحه از 360
پرینت  ارسال به