كرده است. سراج الدّين سرمياحى مغربى كه كتابى در نقد التّفسير الكبير فخرالدّين نوشته بوده همين انتقاد را بر تفسير او وارد كرده و گفته است كه او اقوال مخالفان را باتحقيق و تفصيل آورده است و قول اهل حق را به طرزى واهى ۱ . به هرگونه، مخالفان فلسفه از ميان همه فرق و مذاهب از كراميّه و حنابله و شافعيّه علاوه بر آنكه فلسفه گرايى فخرالدّين را بر او عيب مى گرفتند ۲ انباشتن آثارش را به شبهات فلاسفه خطاى بزرگ مى شمردند ۳ . البته پيروان و معتقدان امام فخر نيز در مقام دفاع و ردّ اقوال مخالفان بوده اند: تاج الدّين سبكى (متوفّى 771) كه بيش از همه حميّت هم مذهبى با فخرالدّين و ديگر شافعيان و اشعريان دارد، آراى ذهبى را تماما ردّ كرده است ۴ . خود فخر رازى نيز كه در زمان حياتش ظاهرا از جانب حنابله و كراميّه متهم به فلسفه گرايى بوده است در آثارش از خود دفاع كرده و تهمتهاى مخالفان رامردود شمرده است. در رساله اعتقادات فرق المسلمين و المشركين در فصل مربوط به احوال و اقوال فلاسفه با اشاره به اينكه برخى از حاسدان و دشمنان در دين او طعن مى زنند و او را خارج از مذهب اهل سنّت و جماعت مى شمرند، در دفاع خود مى گويد: همه مى دانند كه من و اسلافم جز بر مذهب سنّت و جماعت نبوده ايم و در يارى و تحكيم آن كوششهاى بسيار كرده ايم. همه شاگردان من و شاگردان پدرم داعيان و حاميان اين مذهب بوده اند. و با بدعت و بدعت گذاران مبارزه كرده اند ۵ . سبب آن تهمتها و طعنها پيروى از روش فلاسفه بوده است كه فخرالدّين در دفاع خود مى گويد: در آغاز اشتغال به تحصيل علم كلام با آثار فلاسفه
1.لسان الميزان، ۴/۴۲۷ ـ ۴۲۸ .
2.ابن جبير جهانگرد مى گويد: «چون به رى رسيدم، پسر خطيب رى را ديدم كه از سنّت روى برتافته بود و به كتب ابن سينا و ارسطو پرداخته بود»(صفدى، ۴/۲۵۱).
3.صفدى، ۴/۲۵۲ .
4.طبقات الشّافعيّة الكبرى، ۴/۸۸ ـ ۸۹ .
5.اعتقادات فرق المسلمين والمشركين(قاهره، ۱۹۳۸)، ص ۹۲ ـ ۹۳.