241
بزرگان ری ج1

جنگهاى بسيار واقع شد عاقبت سنجر را دستگير كرده در حبس مى داشتند برادرزاده سنجر سليمان شاه گريخته رجوع با شاه غازى كرد، شاه غازى او را با همدان برد و بر تخت نشاند سليمان شاه اعمال رى را تا مشكوب شاه غازى مسلم داشت و خواجه نجم الدين حسن عميدى يك سال و هشت ماه به نيابت ملك در رى بود و مال با ديوان او مى آمد و تمامى معارف رى و قضات و سادات و اكابر در سارى خدمت مى كردند.
چنان كه ملاحظه مى شود صريح كلام ابن اسفنديار آن است كه پناهنده شدن سليمان شاه به رستم بن على و بر تخت نشاندن رستم على وى را و واگذار كردن او رى را به شاه غازى بعد از مردن سلطان سنجر بوده است نه در ايام گرفتارى او در دست غزان چنان كه مستفاد از كلام اولياء اللّه و سيّد ظهير الدين است و چون وفات سنجر در 554 بوده است پس زمان نيابت خواجه نجم الدين عميدى در رى بعد از اين تاريخ خواهد بود. بنابراين، اگر مراد از «نجم الدين» مذكور همين خواجه حسن عميدى باشد قوامى از كسانى خواهد بود كه اوائل نيمه دوم قرن ششم را درك كرده است و اين سه بيت نيز كه قوامى در غزلى كه در مدح خواجه حسن ابوالعميد نامى سروده است تأييد مى كند كه مراد از نجم الدين سابق الذكر همين خواجه حسن عميدى است كه نايب شهريار غازى بوده است و آن بيتها اين است(ص 69 ديوان):

روى تو به نيكوئى بعينهچون خوى حسن ابوالعميد است
آن خواجه خواجه زاده كز جوداز جمله همسران فريدست
(تا آنكه گفته)

در شهر خرد رئيس باداتا شحنه نه همنام(كذا) عميدست
ناگفته نماند كه خواجه حسن نجم الدين كه نائب شاه غازى در شهر رى بوده است وزير او نيز بوده است چنان كه ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان ضمن ترجمه علاء الدوله شرف الملوك حسن بن رستم بن على تصريح كرده است(قسم سوم،


بزرگان ری ج1
240

سليمان بدو پيوست در حق او چه كرد و به همدان چگونه برد و به سلطنت نشاند و محمود گندم كوب سلطان به مازندران آمد اين جمله گفته ايم سلطان سليمان رى و حدود آن را اصفهبد را داده بود، اصفهبد رى با تصرّف گرفت و خواجه حسن نجم الدين را به عميدى ولايت رى بفرستاد و دهخداى نجم الدين محمد را كه پدر سعد الدين على بود به مشرفى رى؛ و يك سال و هشت ماه رى و اعمال او تا مشكوب به تصرّف ديوان اصفهبد بود و جمله معارف و قضات و سادات رى به مازندران در خدمت شاه غازى بودند و همچنين خوار و سمنان... ۱ .
و در جلد اوّل ضمن ترجمه رستم بن على معروف به شاه غازى گفته:
بعد وفات سنجر سلطان سليمان شاه كه برادرزاده او بود از محمود خان كه خواهرزاده و ولى عهد سنجر بود بگريخت به طلب ملك عراق و به مقام قصبه درويشان پناه به شاه غازى كرد مدّت دو ماه هر روز براى او وحشم او سر ميدان تا پايان خوانهافرمودى نهاد تا به گيلان و ديلمان و ساير اطراف طبرستان بيست هزار مرد جمع كرد و جمله اسباب سلطنت از خزانه وزرّادخانه و فرّاشخانه مهيّا فرمود او را برگرفت و به رى برد به تخت سلطنت بنشاند امراى عراق و آذربايجان برو جمع شدند و رى و ساوه اصفهبد شاه غازى را مسلّم داشتند... ۲ .
اولياء اللّه در تاريخ رويان(ص 91) و سيد ظهير الدين مرعشى در تاريخ طبرستان و رويان و مازندران(ص 60) تحت عنوان «سبب مخالفت كيكاوس با شاه غازى رستم» گفته اند:
در آن عهد غزان لشكر كشيده به سر سلطان سنجر درآمدند و در ميان آنان

1.قسم سوم، ص ۹۰.

2.ص ۱۰۸.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 118795
صفحه از 360
پرینت  ارسال به