چون عمادى در مدحى كه براى قوامى گفته اين طريقه را مسلوك داشته است از اين روى عين آن ابيات را در اينجا نقل مى كنم تا هم مثالى براى ما نحن فيه باشد و هم شخصيّت قوامى تا حدّى از آنها براى ارباب نظر معلوم شود زيرا عمادى معاصر با قوامى و همشهرى با او بوده است و طبق مضمون «اهل البيت أدرى بما فى البيت» به حال او بصيرتر از ديگران خواهد بود.
عمادى در حق قوامى گويد:
اى قوامى هر كه چون تو نانباستتا قيام الساعه فخر شهر ماست
گندم فضل خداى از بهر توكشته اندر دستگرد كبرياست
تخمش از تقديس عرش ايزدى استآبش از كاريز وحى انبياست
آسيابان آفتاب نور بخشآسمان تيز گردت آسياست
آسياهاى تو را از بهر آردزير دلو صدق در؛ سنگ صفاست
ركن دو كان تو در شهر خردبر سر بازار سدر المنتهى است
از خمير لطف دل قرص سخنوز تنور نور جان نور و ضياست
نيز بهر طعمه جسمانيانكاسه و جان را تريد دوغباست
كز براى واجب روحانيانلقمه تسبيح در حلق دعاست
نان موزون تو اى طبّاخ روحناقدان سختند نفزود و نكاست
آتش طبع تو شد معيار عقلزان تنورت با ترازو گشت راست
قوامى نيز در جواب اين ابيات يازده بيت در مدح عمادى ساخته است هر كه طالب باشد به ديوان قوامى(ص 20) مراجعه كند.