حال ـ اگر احتمال وجود بيمارستان در رى پيش از اسلام رويى در صواب داشته باشد ـ توان گفت كه در سده هاى نخستين اسلامى نيز اين بيمارستان در همان محل باقى و به جا مانده بوده است؛ زيرا چنان كه در صحيفه 164 و 165 مجلد اول كتاب رى باستان مذكور افتاد، فتح رى به دست سپاه اسلام به صلح انجام يافته و آتشكده رى تا قرون بعد به جا بوده، و مغان به كار خويش ادامه مى داده اند، و بايد اين بيمارستان بعدها به اختيار پزشكان اسلامى در آمده باشد.
اين حقيقت مهم نيز، كه «بيمارستانهاى عمده اى كه به عهد اسلامى در شهرهاى بزرگ به وجود آمده عموماً نام بنيان گذار و تاريخ بناى آن روشن است، ليكن در شهر رى كه از نظر عظمت پس از بغداد بوده و صفت عروس دنيا و لقب امّ البلاد داشته ۱ نام بنا نهنده بيمارستان بزرگ آن و تاريخ ايجادش معلوم نيست» ۲ ، خود موجب و مسبّب ديگرى است براى پيدا آمدن اين فكر كه: عهد بناى اصلى اين بيمارستان به قبل از اسلام مى كشد، منتها در دوره اسلامى مرمّت يافته است؛ و چون به شرحى كه گذشت محتملاً اين بيمارستان از شهر دور و به آتشكده نزديك بوده است، گويا ظاهراً محل خانه محمد بن زكرياى رازى را نيز، كه سالها در اين بيمارستان به كار اشتغال داشت ـ و كوچك ترين اشارتى در ذكر بناهاى داخلى شهر رى در باب آن به نظر نمى رسد ـ مى توان در همان حدودها پنداشت، و اگر چنين باشد تواند بود، روزى در ميان آن همه آثار غير مكشوف باستانى پهنه جنوبى و جنوب شرقى رى، در حدود ده خير و فيروز آباد كنونى تا تپه ميل و چال ترخان و مدفن محمدبن حسن شيبانى و ديگر تپه هاى آن حدود، نشانه اى از گور محمد زكريا يا محل كار وى به دست آيد. والعلم عنداللّه .