29
بزرگان ری ج1

مى خواند كه به «سداد طريقه» معروفند (راحة العقل، 109). ابوحاتم با تأليفات خويش به دفاع از مذهب اسماعيليه برخاست (غالب، 97)، تا جايى كه وى را با دو تن از يارانش، ابويعقوب سجستانى و محمد بن احمد نسفى، از اساطين دعوت اسماعيلى شمرده اند كه كوششهايشان اثر ملموسى درنشر فرهنگ اسماعيلى و فسلفه جديد آن داشته است (همدانى، عباس، 369 ؛ حسن، عبيدالله، 186).
سابقه دعوت اسماعيلى در ايالت جبال به مردى خلف نام مى رسد كه به گفته نظام الملك (ص 253) عبدالله بن ميمون قدّاح وى را مأمور دعوت در ناحيه رى و قم و كاشان و آبه كرد. چون وى درگذشت پسرش احمد به جاى او دعوت را برعهده گرفت. احمد بن خلف نيز مردى به نام غياث را جانشين خويش كرد و غياث پس از چندى همراه ابوحاتم كه به انجمن مؤمنان اسماعيلى پيوسته بود، به دعوت پرداخت، اما چون وعده ظهور قريب الوقوع مهدى را در زمانى معين داده و چنين نشده بود، خلق از او برگشتند و وى ناگزير از چشم عامه پنهان شد. سپس كار بر كسى ابوجعفر نام از خاندان خلف قرار گرفت، امّا ابوحاتم توانست رياست اسماعيليان را از آن خود كند (ح 300 ق) و با زبردستى امر تبليغ مذهب را به پيش برد (همو، 252 ـ 255 ؛ نيز نك: ابن نديم، 188؛ استرن، 57).
دعوت اسماعيلى در عهد عبيدالله تنها به يمن يا بحرين منحصر نماند، بلكه در همه نقاط سرزمين اسلامى منتشر گشت، اما با وجود اين نتوانست ريشه هاى استوارى بيابد. پيروان اين آيين در ميان اكثريت سنّى مذهب، اقليتى بيش نبودند. آنان براى عمل نظامى آمادگى نداشتند، بلكه دعوتشان عمدتا به اقناع عقلى و تأثير و نفوذ فكرى و عملى گرايش داشت، يعنى لااقل در ايران دعوت به دست فلاسفه، علما و متفكران برجسته اى چون ابوحاتم رازى، نسفى، سجستانى و نظاير آنان بود. اينان از فلسفه استفاده شايان مى بردند و به ويژه تعليم مشهور اسماعيليه كه علم را فقط مى توان از امام ظاهر يا مستور دريافت كرد ـ چه مستقيما از خود او، چه از


بزرگان ری ج1
28

مغرب بوده است، مؤيّد اين امر مى گيرد. حسين همدانى اطلاع ابوحاتم را از زبان فارسى دليل ايرانى بودن وى نمى داند، بلكه اصرار او را در برترى زبان تازى بر ساير السنه تأييدى بر نظر خود مى شمارد (همانجا)، اما فرض ايرانى بودن او اقرب به صحت است. ابوحاتم خود اعتراف ضمنى دارد به اينكه با زبان فارسى پرورش يافته و سرشته شده است و اطلاعاتى از زبان فارسى و طرز تلفظ ايرانيان داده كه مؤيّد اين معنى است (الزينة، 1/64 ـ 65). از آن گذشته كسى كه مسؤوليّت دعوت اسماعيلى را در نواحى مختلف ايران برعهده گرفته و در كار خود موفقيتهاى شايان توجه نيز كسب كرده است، قاعدتا مى بايست ايرانى بوده باشد. بسيار بعيد است كه عربى (از مغرب؟) و مبلّغ مذهبى تازه بتواند در ايران، در زمانى كوتاه، پايگاهى چنان برجسته بيابد.
از زندگى او پيش از پيوستنش به دعوت اسماعيلى نيز اطلاع چندانى نداريم؛ فقط اين احتمال هست كه در مدرسه دعات يمن تعليم ديده و از آنجا به رى گسيل شده باشد (غالب، 97، حاشيه 1). وى داعى جزيره رى بود (كرمانى، الاقوال، 2). تامر ضمن يادآورى اين نكته مى گويد كه با وجود اين، ابوحاتم به بغداد رفت و آنجا را مركز اقامت خود قرار داد (ص 8)، ولى زمان آن را ذكر نمى كند.
ابوحاتم گفتارى شيرين و كلامى بليغ داشت كه توانست امرا و عامه مردم را به مذهب خود جلب كند. وى در علم لغت و شعر و حديث دستى داشت (نظام الملك، ابن حجر، همانجاها). مقام علمى او در حدّى بود كه مأموريت اصلاح خطاها و برقرارى سازش و هماهنگى ميان معتقدات جوامع مختلف اسماعيلى (در بخشى از ايران) به او واگذار شد (ايوانف، «ادبيات ۱ »، 25). اسماعيليان از لحاظ دعوت براى او شأنى والا قائل بودند و حميدالدين كرمانى او را از جمله كسانى

1.Ismaili Literature

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 108356
صفحه از 360
پرینت  ارسال به