31
بزرگان ری ج1

كه مرداويج دعوت او را اجابت كرد (كاشانى، 22). حق اين است كه در اسماعيلى شدن اسفار يا مرداويج يا حتّى حاكم رى بايد شك كرد، زيرا دادن آزادى عمل به يك داعى و احتمالاً استفاده هاى سياسى از او ـ در جهت دشمنى با خلافت عباسى ـ غيراز پذيرفتن كيش و آيين است. در اين دوران و احتمالاً در زمانى كه ابوحاتم نزد مرداويج از موقعيت مساعدى برخوردار بود، مناظراتى بين او و محمد بن زكرياى رازى (د 313 ق / 925 م) در حضور مرداويج صورت گرفت (نك: كرمانى، الأقوال، 2 ـ 3) كه در مكتب اسماعيلى از لحاظ اثرى كه بر متفكران بعدى داشت، اهميّت ويژه اى دارد. ابوحاتم شرح اين مناظرات و گفت وگوهاى خود را با رازى در كتاب خويش اعلام النبوة آورده و بويژه بيشتر به شرح نظريات خود در ردّ وى پرداخته است. او در اين كتاب از رازى به نام ياد نكرده و فقط در اشارت بدو به لفظ «ملحد» اكتفا كرده است (مثلاً نك: 3، 71، 117، جم)، اما حميد الدين كرمانى كه از جمله تاليان وى است، هويت او را مكشوف كرده و معلوم نموده كه او محمد بن زكرياى رازى بوده است (نك: همان، 9).
ستاره اقبال ابوحاتم و اسماعيليان در ديلمان و طبرستان به زودى افول كرد. نظام الملك مى گويد در ديلمان ابوحاتم به مردم بشارت داد كه به زودى امامى ظهور خواهد كرد و بسيارى از مردم بدو ميل كردند، اما چون گفتار ابوحاتم راست نيامد، با او مخالف شدند و قصد هلاك او كردند و وى مجبور به فرار شد (ص 256 ـ 257)، امّا آنچه در مورد علت فرار ابوحاتم صحيح تر به نظر مى رسد. اين است كه مرداويج كه در آغاز از اسماعيليان حمايت مى كرد، در 321ق/933م بر آنان خشم گرفت و به كشتار آنان پرداخت (استرن، 66-67؛ بدوى 2/190).
ابوحاتم از اين پس تا هنگام مرگ به ناچار پنهان زيست (حسن، همان، 248 ؛ غالب، 98). اسفراينى از كشته شدن ابوحاتم سخن مى گويد (ص 125)، اما صحّت آن معلوم نيست.


بزرگان ری ج1
30

طريق دعات وى ـ ابزارى عالى براى اقناع ديگران بود (حسن، همان، 243 ـ 244).
اين دعات و از جمله آنان ابوحاتم، در دعوت خود بيشتر به نواحى كوهستانى ـ مناطقى كه اسلام در آن جايها چندان پا نگرفته و در دل مردم ريشه دار نشده بود ـ توجه داشتند. نظر آنان كه خود در جدل و مباحثات دينى استاد بودند، بيشتر متوجه مردمى بود كه در اينگونه مسائل مهارت چندانى نداشتند (همان، 246 ـ 247). با همه اين احوال ظاهرا چون نخستين داعيان اسماعيلى (در ايران) از لحاظ جلب قلوب عامه نتوانستند توفيقى به دست آورند، رهبران محلى اين نهضت نو پا به طبقات بالاى جامعه روى آوردند و انديشيدند كه مى توانند با نفوذ در اشراف و حاكمان موفقيتى كسب كنند، امّا اين روش هم در نهايت بى نتيجه ماند (استرن، 12).
عامل مهم تغيير جهت مزبور در سياست دعوت اسماعيليه ابوحاتم بود كه به سوى سران قوم توجه كرد (همو،8) وتوانست بعضى از بزرگان را به مذهب خود متمايل كند (نك: ابن حجر، همانجا). در واقع دعوت ابوحاتم در عهد عبيدالله المهدى مؤسس سلسله فاطمى (خلافت: 297 ـ 322 ق / 910 ـ 934 م)، تأثيرى خاص در امور سياسى طبرستان و ديلمستان و بعضى جاهاى ديگر ايران داشت. چون وى كار دعوت را عهده دار شد، داعيانى به اطراف فرستاد و نواحى گرداگرد رى، چون طبرستان، گرگان، آذربايجان و اصفهان در حوزه دعوت او قرار گرفتند (نظام الملك، 255). ابوحاتم با تغيير جهت مهمى كه در امر دعوت ايجاد كرده بود، توانست امير رى، احمد بن على را به سوى خود جلب كند و به گفته نظام الملك (همانجا) او را به مذهب خويش درآورد.
هنگامى كه قدرت سياسى پشتيبان ابوحاتم در رى از ميان رفت، وى نيز به ديلمان گريخت و با تعقيب سياست قبلى، اسفاربن شيرويه و نيز گروهى از اهل ديلمان را به مذهب خود متمايل كرد (بغدادى، 170). با بركنارى اسفار و قدرت گرفتن مرداويج پسر زيار، موقعيت ابوحاتم بلافاصله به خطر نيفتاد و حتى گفته اند

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 108323
صفحه از 360
پرینت  ارسال به