تفكرِ آنند. ابوحاتم پس از خالق يگانه و دو مخلوق اول، به سه نوع مادّه قائل است: اول آنكه صرفا «وهمى» است و آن حالات نفس است؛ دوم «افراد» يا چهار طبع؛ سوم عناصر يا «امّهات» كه از تركيب چهارطبع حادث مى شوند و از اختلاط آنها جوهرهاى چهارگانه پديد مى آيند (ايرانيكا، I/315ايوانف، همان،141-142).
بعضى از نكات مورد قبول ابوحاتم كه در الرياض حميدالدين كرمانى آمده، اينهاست: نفس در ذات خود تام است، زيرا از عقل اول كه خود تمام است، منبعث شده است (ص 53). به همان ترتيب كه نفس منبعث از عقل اوّل تامّ است، هيولاى منبعث از نفس نيز تام است.
همچنين است صورت منبعث از هيولى (ص 129). انسان نتيجه عالم در كلّيت آن است و وجود عالم از براى اوست. بشر نظير كل عالم است و هيچ جزئى از اجزاء عالم نظير او نيست. او جميع جواهر عالم را در خود جمع كرده است و بدين لحاظ عالم صغير خوانده مى شود (ص 127، 143). لكن انسان به سبب جوهر شريفى كه در او هست (نفس ناطقه) بر كل عالم فضيلت دارد (ص 148، 149).
يكى از نكات مهم در مجموعه فكرى و اعتقادى ابوحاتم اين است كه وى قدر را بر قضا مقدم داشته است. وى در دو باب از كتاب الزينة از تقدم قدر بر قضا سخن گفته است (ج 2، ص 135 ـ 141). دليل وى نيز اين است كه قدر همان تقدير است و قضا تفصيل، تفصيل صورت نمى پذيرد، مگر بعد از تقدير ( نك : كرمانى، الرياض، 153).
آثار
1. الزينة فى الكلمات الاسلامية العربية، كتابى است در اصطلاحات اسلامى كه غير منظم تدوين شده است. در اين كتاب ابوحاتم كوشيده است كه همچون عالمى لغوى عمل كند و از ابراز عقيده شخصى خوددارى نمايد.