55
بزرگان ری ج1

شرط اول شناخت روان است (ص 1). روان در تن آدمى براى وصول به كمال و سعادت فرجامين است. پس بايد نيروها و تواناييهاى مثبت او را باز شناسيم و درست به كار گيريم تا به پايه برين انسانى دست يابيم و از نيروهاى منفى آن كه ما را از رسيدن بدان پايه باز مى دارند، آگاه گرديم (مقدمه تهذيب). ابوعلى در تهذيب و شناخت كمال نفس نظر رواقيان وادلّه جالينوس و نظر ارسطو را در باب نيكى و بدى كه آيا به سرشت است، يا به تربيت، يا به هر دو، نقد كرده و سرانجام پذيرفته است كه آدمى به بركت پيرايش خوى خويش مى تواند نيكو شود و به كمال رسد (همان، 31 به بعد). او براى نيل به كمال، تربيت بر پايه شرع را، به ويژه در كودكى، شرط نخستين مى داند و مى افزايد كه آنگاه آدمى بايد در كتب استدلالى اخلاق بنگرد تا ادب در نفس او به برهان استوار شود؛ به آموزش رياضيات پردازد و به سخن و برهان درست خوى گيرد. سپس به ترتيب و به تدريج به علومى بپردازد كه در ترتيب السعادات، ترتيب و منزلت آنها را بيان داشته است (ص 49). در آن كتاب درجات سعادت را بر حسب مكتب ارسطو باز نموده است. سعادت در اين تقرير بر 3 گونه است: سعادت روان، سعادت تن و سعادت بيرون از تن. سعادت روان فراگرفتن علوم و معارف و سرانجام وصول به حكمت است كه بالاترين سعادتهاست. سعادت تن مانند زيبايى، تناسب اندام و تندرستى، و سعادت بيرون از تن مانند داشتن فرزندان خوب، دوستان خوب، رفاه، نژادگى و احترام اجتماعى (نك : ص 263، قس: تهذيب، 79). وى سپس در تهذيب (ص 125) «عدالت» را حد وسط ميان دو «جور» مى داند، زيرا زيادت و نقصان، هر دو جور است و جور در دو طرف عدالت واقع شده است، چنان كه فضايل حد وسط ميان رذايلند.
ابوعلى در تهذيب همچنين از «طب النفوس» يا روان درمانى سخن رانده و پيشگيرى از بيماريهاى روانى و درمان آنها اشاره كرده است (ص 178). وى به پيروى از كندى در دفع الاحزان، معتقد است كه انسان اندوه را خود بر خود مى خرد


بزرگان ری ج1
54

حقايق هستى را در مى يابد، حقايقى كه مشمول كون و فساد و زمان نيستند، چه، از جمله بسايط و مباديند. بدين سبب تكوين صورت انسانى، همان كوششهاى اين انسان در دريافت اين حقايق است و از آنجا كه اين حقايق در محدوده زمان نمى گنجد، نه گذشته و نه آينده در آن نيست، انسان در اين مرتبه روى به علو دارد تا به غايت افق خود رسد كه اگر از آن در گذرد، ديگر نه انسان، كه فرشته اى است گرامى (ص 99ـ100). در فصل چهارم سخن در كيفيت وحى است. اگر انسان به غايت آن افق برين رسد، از دو حال بيرون نيست: يا به تدرّج طبيعى و در پرتو فكر خود ارتقا مى يابد و به حقايق اشيا مى رسد، يا اينكه آن حقايق خود به سوى او فرود مى آيند: «وحى» (ص 101). فصل پنجم در اين باب است كه عقل به طبع خود مطاع است (ص 105). در فصل ششم رؤياى صادق را بخشى از نبوت مى شناسد (ص 108). در فصل هفتم از فرق ميان نبوت وكهانت سخن مى گويد. فصل هشتم در فرق ميان نبىّ مرسل و غير مرسل است. در اين فصل همچنين به شرايط امام جانشين نبى اشاره مى كند و در فرق نبى مرسل و غير مرسل مى گويد: نبى مرسل داراى خصلتهايى است بسيار؛ داراى فضايلى است كه در جز او جمع نمى شود. نبى غير مرسل در افقى كه بدان مى رسد، حقايق امور چونان فيضى كه از بالا به پايين فرود مى آيد (نه از راه تعلّم و تدرّج و ارتقا)، بر او آشكار مى شود؛ انسانى است والا كه فيضى از حق بدو مى رسد. در درون خود نيكبخت و بر كار خويش آگاه است. مأمور به دعوت ديگران نيست و اگر دعوت كند، از خيرخواهى خود اوست. فصل نهم در اقسام وحى و فصل دهم در بيان فرق بين نبى و متنبّى است.
اما در حكمت عملى، ابوعلى داراى 3 اثر مهم است: تهذيب الاخلاق، ترتيب السعادات و جاويدان خرد. بنا بر تهذيب الاخلاق، غرض از تهذيب، رسيدن به خوبى است كه به يارى آن كردار آدمى نيكو شود و ملكه او گردد كه اين جز به آموزش منظم ميسّر نيست.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 117038
صفحه از 360
پرینت  ارسال به