گفتند «مرخ» نر باشد و «عفار» ماده و هر دو را زَنْدوزَنْده گويند و شيخ ما ۱ ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشرى دو بيت گفت:
و انّى ارى مثل الفاضليناذا التقيا الزّند و الزّنده
فهذا يفيد بما عندهو هذا يفيد بما عنده۲
انتهى به اختصار.
حال گوييم كه از ورود اسامى اشخاص ثلاثه مذكور در فوق يعنى فصيحى متوفى در سنه 516 و سنائى متوفّى در 525 و زمخشرى متوفّى در 538 در اثناء تفسير ابوالفتوح رازى شايد بتوان استنباط نمود كه تأليف تفسير بعد از وفات اشخاص مزبوره بوده است نه در حال حيات ايشان، و اگر در مورد زمخشرى كه تاريخ وفات او مؤخّر از آن دوى ديگر است احتمال دهيم كه تأليف كتاب در حال حيات او بوده در مورد دو نفر اول يعنى فصيحى نحوى و سنائى اين احتمال به غايت ضعيف است.
على اىّ حال از طرز تعبير ابوالفتوح رازى از زمخشرى به «امام زمخشرى» و «شيخ ما ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشرى» واضح مى شود كه اگر هم زمخشرى در حين تأليف تفسير از جمله احيا بوده در هر صورت جوانى خردسال و در اوايل
1.از اين تعبير چنان كه سابق نيز بدان اشاره نموديم تقريبا به نحو قطع و يقين واضح مى شود كه زمخشرى از جمله مشايخ و اساتيد ابوالفتوح رازى بوده است.
2.كذا فى الاصل و گويا صواب بجاى «وهذا» در مصراع دوم «و ذاك» باشد والا مصراع دوم عين مصراع اول و تكرار آن خواهد بود و مخفى نماناد كه دوقطعه شعر مذكور از زمخشرى را در هيچ يك از مآخذى كه متضمن ترجمه حال او است و اين ضعيف به آنها دسترسى دارد از قبيل معجم الادباء ياقوت و انساب سمعانى و طبقات الادباء ابن الانبارى و ابن خلكان و بغية الوعاة سيوطى و جواهر المضيئة و لسان الميزان ابن الحجر و مفتاح السعادة طاش كبرى زاده و روضات الجنات نيافتم و همچنين در تفسير كشاف و در ضمن تفسير دو آيه مذكور در فوق در سوره يوسف و سوره يس نيز اثرى از آنها به دست نياوردم و ظاهرا مؤلف كتاب اين ابيات را يا شفاها بلاواسطه از خود زمخشرى استماع نموده بوده يا از ديوان اشعار زمخشرى كه در آن اعصار مابين مردم به تصريح سمعانى و غيره مشهور بوده نقل كرده است.