333. ميرزا على خلقى طهرانى رازى
وى در آغاز عهد صفويان به مهمّات ديوانى اشتغال داشت؛ اين مطلع او را است:
بر گل روى تو از سنبل نقاب افتاده است؟يا نقاب از مشك تر بر آفتاب افتاده است؟
334. عمادى شهريارى
شهريار از محال رى، و داراى ديه هاى آبادان بوده است، و ظاهرا اصل عمادى از آنجا است. گروهى برآنند كه عمادى غزنوى و عمادى شهريارى هر دو يكى و برخى ديگر مانند تقى الدين معتقدند كه دو كسند، در تذكره عوفى شاعرى به نام عماد الدين الغزنوى در سلك شاعران غزنين منتظم است، لكن به دعوى امين احمد رازى و گروهى ديگر اشعارى كه در ذيل نام وى درج آمده در پاره اى از نسخ معتبر به نام عمادى شهريارى يافته شده است.
اصل ديوان وى موجود نيست ليكن قريب دو هزار بيت از اشعارش متداول است.
راوندى در راحة الصدور تصريح كرده كه عمادى از شاعران سلطان طغرل بن
محمد بن ملكشاه سلجوقى بوده است. در راحة الصدور در چند مورد از او ياد شده و اشعارى نقل گرديده، و از جمله اين قصيده در مدح طغرل است، كه در لباب الالباب عوفى (ج 2، ص 262) به نام عماد الدين غزنوى ضبط شده، و همين امر مسلم مى سازد كه عوفى به خطا وى را غزنوى دانسته:
كار خرد ساخته است، كام هنر حاصل استهيچ بهانه نماند، شاه جهان طغرل است
نيست زمانه زنقص خشك لب وتر مژهزانك تر و خشك او ملك شه كاملست
خاك نجنبيد ز باد، ملك چنان ثابت استآب نكاهد زنار، شاه جهان عادل است...الخ
عمادى شهريارى در مديحه اى كه براى قوامى رازى همشهرى خويش بسروده، رى را شهر خود دانسته و چنين گفته:
اى قوامى هر كه چون تو نانباستتا قيام الساعه فخر شهر ماست
قوامى رازى در اوائل امر در رى پيشه نانوايى داشت، و در اشعار خويش بدين شغل و لوازم آن اشاراتى دارد؛ بدين دليل در رازى بودن عمادى ترديدى باقى نمى ماند.
عمادى به نقل آذر در آتشكده به سال 573 در گذشت. وى به نقل راوندى در بدايت كار به ملك مازندران عماد الدوله فرامرزبن شهريار از خاندان آل باوند شاه مازندران اختصاص داشت، و لقب از او دارد. گر چه عظمت شاعرى را از طغرل
يافته است.
شمس الدين محمد بن قيس رازى در المعجم در مبحث «انتحال»، اشعارى نقل مى كند كه هم به سنائى منسوب است و هم به عمادى، بدين مطلع:
گرد رخت صف زدست لشكر ديو و پرىملك سليمان تر است، گم مكن انگشترى
و هر يك از اين دو تن تخلّص خويش را در آخر بياورده اند، و عمادى تخلّص به شاه مازندران كرده، بدين صورت:
شاه فرامرز راد، دولت و دين را عمادخسرو مازندران، مايه نيك اخترى
و به قول صاحب المعجم: چون هر دو در يك عصر بوده اند معلوم نيست كه سابق كدام است و غاصب كدام.
صاحب مجمع الفصحا نيز اشارت به اختلاف اقوال در باب وى كند.