37
بزرگان ری ج2

43. ابوعمر مهرقانى رازى

وى از مردم مهرقان رى بوده، و از عبدالرحمن بن مهدى و يحيى بن سعيد قطّان و ابوداود طيالسى روايت حديث مى كند، و ابوحاتم رازى از وى روايت كند.

44. ابوالفتح رازى

ابوالفتح وزير طغرل بيك سلجوقى بود، و احوالش در تجارب السلف چنين درج
آمده:
او اولين وزير اولين سلطان است از سلجوقيان، وهو ابوطالب محمد طغرل بيك بن مكائيل سلجوق، و در مبدأ كار در اصفهان خدمت علاءالدوله بن كاكويه مى كرد صاحب اصفهان، و بعد از آن ملازمت پسرش فرامرز نمود و فرامرز او را به رسالت پيش سلطان طغرل بيك فرستاد، طغرل بيك چون او را بديد بپسنديد، و بفرمود تا ملازم درگاه باشد و او نيز رغبت نمود. طغرل بيك او را خلعت داد و وزارت به او تفويض كرد... [سپس] از اينجا پيش ابوكاليجار بن بويه رفت و به وزارت رسيد، و بسيار نگذشت كه ابوكاليجار او را معزول كرد و بگرفت، و اين حال در شعبان سنه تسع و ثلاثين واربعمائة بود.
ذكر اين ابوالفتح تنها در تجارب السلف درج آمده، و در منابع ديگر ـ بنا به استقصاء مرحوم عباس اقبال ـ خبرى از وى ديده نشده است، و بنا به استنباط آن مرحوم اين وزير همان ذوالسعادات محمد بن جعفر بن محمد بن فسانجس است، كه در تاريخ 436 به هنگام ورود ابوكاليجار به بغداد وزير وى بود، و در 439 چنان كه در تجارب السلف آمده اين سلطان او را بگرفت و در حبس انداخت، و در رمضان سال 440 در حبس بمرد. ابن اثير اشعارى از محمد بن جعفر وزير ابوكاليجار مقبوض در 439 ـ كه مرحوم اقبال وى را همان ابوالفتح دانسته ـ نقل كرده است، اين دو بيت از آن جمله است:
اَوَدّعكم و انّى ذواكتئابوأرحل عنكم والقلبُ آبى
واِنّ فراقَكُم فى كُلّ حالٍلأوْجَعُ من مُفارقَةِ الشَّباب
مرحوم علّامه قزوينى نيز در يادداشتها از وى يادى كرده، و گفته:
...گويا همو است كه در مافّروخى با تجليل زياد از او نام مى برد، و گويا همو باشد كه مخدوم صاحب ويس و رامين است... .


بزرگان ری ج2
36

41. ابومحمد رازى

مجهول و از سلسله روات كلينى و شيخ طوسى است. عطاردى او را از اصحاب امام هادى(ع) معرفى كرده است.

42. ابو منصور صيرفى

ابراهيم بن حسين بن حكمان مكنّا به ابو منصور صيرفى مشهور به ابن كرجى از كرج مهاجرت به بغداد نموده و از عبيد بن اسماعيل صفار و ابوبكر شافعى و ابو على بن صواف و طبقه آن حديث شنيده و روايت كرده و كتابهاى بسيار نوشته و مى خواست كه كتاب حديث مسندى با علت و دليل تصنيف كند و ابوالحسن دارقطنى در مجلس او حاضر مى شد در هفته يك روز و اعلام مى كرد بر اصول احاديث و شيخ ما ابوبكر برقانى نقل مى كرد آنها را و در اين موقع قرائت مى كرد بر او احاديث را و املاء مى نمود ابوالحسن دارقطنى علتهاى آن را تا اينكه مطالب بسيارى جمع شده و تدوين گرديد ولى ابومنصور كرجى پيش از آنكه مسند را تمام كند از دنيا رفت.
پس برقانى كلام دارقطنى را نقل نموده و مرتب كرد آن را بر مسند و آن را بر ابوالحسن دارقطنى قرائت نمود و ابوالحسن دارقطنى در كتاب مذبح از ابو منصور
كرجى حديثى نقل كرده كه آن را بازگو خواهيم نمود.
خطيب بغدادى احمد بن على گويد: خبر داد ما را از ابو منصور قاضى ابو حامد احمد بن محمد بن احمد دلوى از على بن عمر دارقطنى از ابو على حسن بن محمد بن شعبه انصارى از عمرو بن معمر عمركى از يعلى بن عبيد از محمد بن عبيد از عبيدالله بن عمر ازنافع از عبدالله بن عمر كه گفت:
رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) وقتى كه پاى مبارك خود را در ركاب مى گذارد و راست مى نشست بر ناقه و شتر خود از مسجد ذى الحليفه (ميقاتگاه) تهليل مى گفت و احرام مى بست.
و نيز گويد: پرسيدم از برقانى: آيا از ابو منصور كرجى چيزى يادداشت كردى؟ گفت: «بلى از او مطالب بسيارى تعليق كردم».
نيز برقانى گويد: نديدم مانند او را، قريب بيست سال با او مصاحبت داشتم، در اين مدت پيوسته روزه داشت و در هر شب چهار ركعت نماز مى خواند و در هر ركعت يك جزو از قران را قرائت مى كرد و او چند سال پيش از ابوالحسن دارقطنى از دنيا رفت.

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 152317
صفحه از 271
پرینت  ارسال به