83
بزرگان ری ج2

بزرگان ری ج2
82

161. حاج شيخ حسين حكمى

حاج شيخ حسين حكمى يكى از فضلاى اهل منبر و وعاظ رى و تهران بوده است. وى در حدود سال 1280 شمسى در زاويه مقدسه شهر رى ديده به جهان گشود و در آنجا پرورش يافت و دروس مقدمات و ادبيات و قسمتى از صرف و نحو و منطق را خواند. سپس به ترويج دين و تبليغ اسلام پرداخت و در حدود سال 1335 شمسى به تهران منتقل شد و از راه منبر و وعظ و خطابه ايفاى وظيفه نمود و نسبت به سالار شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام اداى وظايف نوكرى و خدمت نموده و براى اين منظور مسافرتهايى در داخل و خارج كشور كرد.
تا سرانجام پس از هفتاد سال زندگى در پنجم فروردين 1350 شمسى چشم از جهان بست و به سوى دارباقى و سالار شهيدان و خاندان رسالت عليهم السلام شتافت و در انتهاى باغچه عليجان به خاك رفت.

162. حسن صباح

حسن صباح را در رى در محلّت روده در كوچه صوفى خانه بوده است، در كتاب النقض مذكور است:
رأس و رئيس و مقدم و پيشوا و مقتداى همه ملحدان در اين هشتاد سال كه رفت حسن صبّاح بود (عليه من اللّه مايستحقه من اللعن العظيم) مجبّر و مجبّرزاده بود، و خانه در روده داشت. در شهر رى به كوچه صوفى، دبير استاد عبدالرّزاق بيّاع بود، همكار تاج الملك مستوفى مجبّر، نه به در مصلحت گاه نشست و نه به در رادمهران [كذا]، و مذهب و اعتقاد پدرش
نيز آن طايفه را معلوم است.
در ذيل صفحه از يكى از نسخ خطى النقض اين نسخه بدل نقل گرديده:
در شهر رى خانه داشت به در مصلحگاه به كوى جنوبى ديرينه قبه به در رادمهران [كذا]، و اعتقاد و مذهب پدرش نيز آن طايفه را معلوم است....
حسن صباح بنا به گفته خود وى در بادى امر همانند پدرانش در شهر رى پيرو طريقه شيعه اماميّه اثنا عشريه بود، و عطاملك سخن او را در جهانگشا چنين آورده است:
... اين حسن لعين چنين تقرير كرد كه من مذهب آباء خويش، مذهب شيعه اثنا عشرى داشتم. در رى شخصى بود اميره ضراب نام بر مذهب باطنيان مصر و هر وقت ما را با يكديگر مناظره مى بود، و او مذهب مرا كسر مى كرد و من مسلّم نمى داشتم امّا در دل من آن سخن جاى گير بود، در اثناى آن بيمارى مخوف صعب روى نمود. با خويش انديشه كردم كه آن مذهب حقّ است و از غايت تعصّب تصديق آن نكردم؛ اگر عياذا باللّه اجل موعود در رسد به حق نارسيده هالك باشم، از آن مرض خود شفا يافتم. ديگرى بود هم از جمله باطنيان بونجم سراج نام از او تفتيش اين مذهب كردم، به شرح و تفصيل تقرير داد تا بر غوامض آن وقوف يافتم، و ديگرى بود مؤمن نام كه عبدالملك عطاش او را به دعوت اجازت داده بود، از او عهد بيعت خواستم، او گفت مرتبه تو كه حسنى از من كه مؤمنم بيشتر است من چگونه عهد تو برگيرم يعنى بيعت امام چگونه از تو ستانم، بعد از الحاح عهد بر من گرفت.
چون در سنه اربع و ستين و اربعمائة عبدالملك عطّاش كه در آن وقت در عراق داعى بود به رى رسيد مرا پسنديده داشت، و نيابت دعوت به من
فرمود و اشارت كرد كه به حضرت مصر بايد شد، و در آن وقت مستنصر بود، و در سنه تسنع و ستين و اربعمائة بر عزم مصر به اصفهان رفتم و از آنجا بر راه آذربيجان بعد از اخطارى كه مشاهده كردست و در آن تاريخ مفصّل نوشته به شام رفت، تا چون به مصر رسيدم در سنه احدى و سبيعن و اربعمائة قرب يك سال و نيم آنجا مقام داشتم....
در باب نسب حسن صباح در جهانگشا چنين مذكور است:
نسبت او به قبيله حِمْيَر انتما كرده است، پدر او از يمن به كوفه آمد و از كوفه به قم و از قم به رى، آنجا متوطن گشت و حسن صبّاح آنجا در وجود آمد.
در تاريخ گزيده آمده: «از تخم يوسف حميرى پادشاه يمن بود، در اول شيعى اثنا عشرى بود...».
در مقدمه نقض به نقل از منتظم ابن جوزى مذكور است: «أصله من مرو...».
در مجمل فصيحى نقل است:
پدر او از يمن به كوفه آمد و از كوفه به قم و از قم به رى، و آنجا متوطن شد و حسن آنجا متولد شد، و درين تاريخ (477ه ). خروج كرده اكثر بلاد قهستان بگرفت و المصطفى لدين اللّه نزار صاحب دعوت اسماعيليان او را نيابت داد، و ابتداى دولت ملاحده (خذلهم اللّه ) درين سالست، و ايشان هشت تنند مدت ملك ايشان صد و هفتاد و هفت سال بود.
از آنچه گذشت مى توان چنين نتيجه گرفت، كه چون حسن خود در آغاز، و نيز
پدرانش همه بر طريقت اثنا عشريه بوده اند خانه وى نيز در بخش شيعه نشين رى واقع بوده، و در پاسخ اينكه عبدالجليل رازى در تنزيه شيعه از نسبت به باطنيان در باب اين خانه گفته: «خانه در روده داشت... نه به در مصلحت گاه نشست و نه به در رادمهران...».
چنين توان گفت كه حسن صباح مردم كوى خود را به اغوا و اضلال به طريقت خويش درآورده و آنها را گمراه كرده بوده است، و به هنگام تأليف نقض مردم آن كوى به جملگى باطنى بوده اند؛ و مؤيد اين نظر است قول عطاملك كه در باب دعوت وى آورده:
... همچنين در ولايت طالقان و كوه بره و ولايت رى بسيار مردم دعوت صبّاحى را متقلّد شده بودند....
حسن را از سال 464 كه عبدالملك عطاش نيابت دعوت را به وى داد و شرح آن گذشت، مدت سه سال در رى جهت تبليغ كيش خويش فرصت بود، در كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى مذكور است:
در اين تاريخ (464) عبدالملك عطّاش داعى معروف اسماعيليان به رى آمد و حسن بن صباح را به نيابت خود برگزيد و حسن تا 467 در رى بود. چون در اين تاريخ ميانه او و خواجه نظام الملك برهم خورد ابومسلم در صدد تعقيب حسن برآمد و حسن به اصفهان گريخت....

  • نام منبع :
    بزرگان ری ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 152776
صفحه از 271
پرینت  ارسال به