127
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

زيد عليه السلام موقعى از پلّه هاى كاخ بالا مى رفت كه به اطاق مخصوص هشام برود با خود اين جمله را زمزمه مى كرد:
به خدا سوگند زندگانى توأم با مذلّت و خوارى را دوست ندارم .
جاسوس خليفه كه سايه وار زيد عليه السلام را تعقيب مى كرد اين جمله را شنيد و قبل از ورود زيد عليه السلام به غرفه مخصوص هشام جريان را گزارش داد .
هشام ، با آشنايى به روحيّات زيد عليه السلام و قراين ديگرى كه مى دانست ، فهميد زيد عليه السلام ، آرام نمى گيرد و بالاخره روزى قيام خواهد كرد ، به همين جهت موقعى كه چشمش به زيد عليه السلام افتاد .
گفت: «أنت زيد المؤمّل للخلافة؛ تو همان زيدى هستى كه خلافت را در سر مى پرورانى» و به او پرخاش كرد ، زيد عليه السلام هم جوابهاى تند و دندان شكنى به خليفه سفّاك داد . ۱
شيخ صدوق رحمه الله در عيون اخبار الرضا عليه السلام نقل مى كند:
هشام بن عبدالملك خليفه اموى ، به برادر بزرگوار زيد ، حضرت محمّد بن على الباقر عليهماالسلامجسارت كرد و با جمله توهين آميز رو به زيد عليه السلام كرد و گفت:
برادرت ، بقره ، چكار مى كند .
زيد عليه السلام در جواب گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برادرم را باقر العلوم ، شكافنده دانش ، نام گذارى كرد ، ولى تو او را بقره مى خوانى!؟
مشاجرات لفظى سختى بين هشام ، اين خليفه مغرور و بدزبان اموى و زيد عليه السلام درگرفت ۲ .
هشام ، خليفه مرموز و نابكار اموى ، از اين برخوردها و ملاقاتهاى خويش با زيد عليه السلام كاملاً روحيه آزادمنشى و حرّيت او را درك كرده بود ، و او خوب مى دانست كه

1.شرح نهج البلاغه ، ابن أبى الحديد ، ج ۳ ، ص ۲۸۶؛ قيام زيد بن على عليهماالسلام ، ص ۱۴۱ .

2.إعلام الورى ، ص ۲۵۷؛ رياض الأحزان قزوينى ، ص ۱۸۳؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ، ج ۳ ، ص ۲۸۹؛ به نقل از قيام زيد بن على عليهماالسلام ، ص ۱۴۳ .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
126

هشام ، از اين سخنان مستدل و كوبنده زيد عليه السلام آن هم در مقابل اطرافيان چاپلوس سخت خشمگين شد و فرياد زد . دژخيم ، بيا ، مبادا اين مرد در ميان لشكريان و اطرافيان من بماند ، مواظب باش .
زيد عليه السلام ديد ، ديگر سخن گفتن و نصيحت كردنِ نامردى چون هشام بى نتيجه است و در حالى كه اين جملات حماسه آفرين را با خود زمزمه مى كرد از مجلس هشام بيرون آمد: «إنّه لم يكره قوم حرّ السيوف اِلاّ ذَلوّ؛ همانا ملّتى كه از داغى شمشير هراسيدند ، پست و زبون شدند» .
در كتاب عمدة الطالب آمده است:
اين جمله به گوش هشام خورد و شنيد و با حالتى غضب آلود ، رو به اطرافيان كرد و گفت: شما خيال مى كنيد كه اين خاندان ، نابود مى شوند ، نه ، به جان خودم سوگند ، خانواده اى كه مثل اين مرد از خود به جاى گذاشته اند ، هرگز منقرض نخواهند شد .
زيد عليه السلام در حالى كه از ملاقات با هشام خشمگين بود ، از شام خارج شد . ۱
پس از اين جريان بار ديگر زيد عليه السلام آهنگ شام كرد و مى خواست با هشام خليفه اموى ملاقات كند . هشام از ورود زيد عليه السلام به پايتخت نگران شد و به زيد عليه السلام اجازه ملاقات نداد و جاسوسى گماشت تا مراقب زيد عليه السلام باشد و كلمات و حركات او را گزارش دهد .
زيد عليه السلام به ناچار به وسيله نامه مطالب خود را براى هشام شرح داد . هشام ذيل نامه نوشت: إرجع إلى منزلك؛ به خانه خود برگرد» زيد عليه السلام از اين جواب ناراحت شد و تصميم گرفت در شام توقّف كند .
بالاخره هشام ، اجازه داد كه زيد عليه السلام به بارگاه او بيايد و شخصا با او مذاكره كند .

1.مجالس المؤمنين ، ج ۲ ، ص ۲۵۴؛ اعلام الورى ، ص ۲۵۷؛ كشف الغمة ، ج ۲ ، ص ۳۲۶؛ وقايع الأيّام ، ص ۹۰؛ منتهى الآمال ، ج ۲ ، ص ۳۵؛ تاريخ يعقوبى ، ج ۲ ، ص ۳۲۵؛ ارشاد مفيد ، ج ۲ ، ص ۱۸۸؛ قيام زيد بن على عليهماالسلام ، ص ۱۳۹ .

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 193769
صفحه از 336
پرینت  ارسال به