آنكه فرزند مجد خود هستم ، و هم به خاطر شعرم ـ نه به خاطر استخوانهاى نياكانم ـ پذيراى عطا و بخشش هستم .
هرگاه بخواهيم از تاريخ اين دودمان سخن گوييم ، و از جريان حال آنان در دورانهاى اوليه اسلام آگاه شويم ، با تاريخى درخشان و پر از بزرگى و بزرگواريها روبه رو خواهيم شد ، كه فرمانروا و فرمانبرشان در برابر حق و فداكارى ـ همان طورى كه روش والاى اسلام است ـ همسانند .
و اگر بعضى اعمال ناروا در افرادى انگشت شمار ، مشاهده شد كه توجيه صحيحى براى آن اعمال پيدا نشده ، اين اعمال از بعضى از ايشان همانند رويدادى است كه به ندرت اتفاق افتد و نبايد درباره همه سادات بر آن اساس قضاوت كرد .
و پس از همه اين حرفها ، آيا اين سخن تندروى و دور از حقيقت نيست كه گفته شود موضوع خويشاوندى پيامبر ، از چيزهايى است كه اسلام با آن مبارزه كرده است؟ و شاهدى هم بر آن مطلب از قرآن كريم آورده شود ، مثل قول خداى تعالى:
گرامى ترين شما در نزد خدا پرهيزگارترين شماست .۱
و آيه ديگر:
آن روز (قيامت) هيچ نسبى ميان مردم كارساز نيست و از نسب كسى نمى پرسند .۲
و نظاير اينها ، حال آنكه تمام اينها تفسيرهايى دارند كه با گفته ما منافاتى ندارد ، و هر كس طالب باشد ، مى تواند ، مطلب را در جاى خودش مطالعه كند .
و گفتنى است كه به خاطر ارج و منزلت والاى آنها مردمانى علاقه مند به شرح حال ايشان با ضبط نسبهايشان عنايتى كرده و از ترس ورود افراد ديگر ، آن انساب را مرتّب كرده اند .
علت ديگرى نيز براى تدوين انساب ايشان وجود دارد كه همان پراكندگى ايشان در اطراف دنياست ، به دلايلى كه اين جا گنجايش نقل آن نيست .