17
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

آنكه فرزند مجد خود هستم ، و هم به خاطر شعرم ـ نه به خاطر استخوانهاى نياكانم ـ پذيراى عطا و بخشش هستم .
هرگاه بخواهيم از تاريخ اين دودمان سخن گوييم ، و از جريان حال آنان در دورانهاى اوليه اسلام آگاه شويم ، با تاريخى درخشان و پر از بزرگى و بزرگواريها روبه رو خواهيم شد ، كه فرمانروا و فرمانبرشان در برابر حق و فداكارى ـ همان طورى كه روش والاى اسلام است ـ همسانند .
و اگر بعضى اعمال ناروا در افرادى انگشت شمار ، مشاهده شد كه توجيه صحيحى براى آن اعمال پيدا نشده ، اين اعمال از بعضى از ايشان همانند رويدادى است كه به ندرت اتفاق افتد و نبايد درباره همه سادات بر آن اساس قضاوت كرد .
و پس از همه اين حرفها ، آيا اين سخن تندروى و دور از حقيقت نيست كه گفته شود موضوع خويشاوندى پيامبر ، از چيزهايى است كه اسلام با آن مبارزه كرده است؟ و شاهدى هم بر آن مطلب از قرآن كريم آورده شود ، مثل قول خداى تعالى:
گرامى ترين شما در نزد خدا پرهيزگارترين شماست .۱
و آيه ديگر:
آن روز (قيامت) هيچ نسبى ميان مردم كارساز نيست و از نسب كسى نمى پرسند .۲
و نظاير اينها ، حال آنكه تمام اينها تفسيرهايى دارند كه با گفته ما منافاتى ندارد ، و هر كس طالب باشد ، مى تواند ، مطلب را در جاى خودش مطالعه كند .
و گفتنى است كه به خاطر ارج و منزلت والاى آنها مردمانى علاقه مند به شرح حال ايشان با ضبط نسبهايشان عنايتى كرده و از ترس ورود افراد ديگر ، آن انساب را مرتّب كرده اند .
علت ديگرى نيز براى تدوين انساب ايشان وجود دارد كه همان پراكندگى ايشان در اطراف دنياست ، به دلايلى كه اين جا گنجايش نقل آن نيست .

1.سوره حجرات ، آيه ۱۳ .

2.سوره مؤمنون ، آيه ۱۰۱ .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
16

اختيار گرفتيم . جدّ من پيامبر ، و جد بعدى من جانشين پيامبر است . بالاتر از مقام دو نِياى من على و احمد مقامى نيست و پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به ديگران افتخار ندارد آن دستى كه روز بيعت روى همه دستها بود .
تمام اين بزرگان تاجهاى افتخار ، اركان فضيلت و معادن بخشش و فصاحت و شجاعت ، و سرچشمه علم ، حلم و بزرگوارى اند . مردم ، والاهمتى و بزرگ منشى و عزّت نفس را از ايشان آموخته اند و ايشان زيبايى شرافت نسب را با نهايت افتخار بر حسب و شخصيّت يكجا جمع كرده اند . و از ديگران با ملكات نفسانى پسنديده و خصلتهاى نيك خود ، ممتازند .
پس آنان تنها به نسب ـ هر چند كه والاست ـ متكى نيستند . و نه آن كه پشتوانه آنها تنها حسب است ، هر چند كه حسب آنها نيز عظيم است ، بلكه فرزندان پيامبر ، به اهميّت شرف ، و بلندى مقام خود واقفند ، از اين رو براى حفظ و پاسدارى نسب خود مى كوشند كه مبادا آن را وسيله اى براى دست آوردن منافع مادّى قرار داده ، و يا آن را وسيله تجاوز بر ديگران سازند .
از داستانهاى شگفتى كه در اين زمينه نقل شده ، داستانى است از شريف عبداللّه بن حسين بن عبداللّه ابيض . او ـ كه شاعرى برجسته بود ـ روزى نزد سيف الدّوله حمدانى رفت . به اطلاع او رساندند كه بعضى از مردم به سيف الدّوله گفته اند كه وى مرد شريفى است و لازم است سيف الدوله به خاطر شرف ، سابقه و نسبش به او عطا و بخششى كند . فرزند پيامبر و سلاله بزرگ منشى و عظمت با همه تنگدستى اش آن را بر خود نپسنديد و خود را بالاتر از آن ديد كه شرافت و نسب خود را به صورت كالايى درآورد ، كه سلاطين ، بدان وسيله تجارت كنند ، پس اشعارى سرود و براى سيف الدّوله خواند:
گروهى گفتند كه به خاطر سابقه فاميلى به او عطا كن . آنان دروغ گفتند ، بلكه به دليل فضيلتم عطا كن . هرگز ، بزرگى و عظمت من ، ممكن نيست كه درخور آن باشد تا با دينار و درهم خريدارى كنند . پس من فرزند درك و فهم خود هستم ، پس به خاطر

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 195223
صفحه از 336
پرینت  ارسال به