181
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

در آن وقت قبر امامزاده طاهر عليه السلام در سردابى بود كه هيچ كس به زيارتش مشرّف نمى شد . چون ظلّ السلطان بيدار مى شود و مشاهده مى كند كه به كرامت آن بزرگوار بينايى اش برگشته است ، همان روز از فرانسه به تهران ، كه دارالخلافه بود ، تلگرام مى فرستد و به شهردار و فرماندار تهران ، رضاقليخان سراج الملك فرمان مى دهد . فورا مهندس و معمار برده و براى آن حضرت گنبد و حرم و ضريحى فولادين ترتيب دهد . ۱

كرامت 2

هنگامى كه ظلّ السّلطان دستور ساخت گنبد و ضريحى براى امامزاده طاهر داد ، در
هنگام تخريب بناى قديمى ، به قبر شريف رسيدند و آن را نبش كردند ، ديدند جسد شريف آن بزرگوار پس از صدها سال ترو تازه و سالم است ، گويى امروز به خاك سپرده شده است .
قبر شريف تعمير و حرم ساخته شد و بر صندوق قبر ، ضريح فولادى بزرگى نهاده شد و گنبد كاشى بر آن بنيان گرديد .
در فرازى از زيارت نامه آن حضرت مى خوانيم:
لَقَد اَظْهرَ اللّهُ جَسَدَك الطَّيِّبَ ، وَ بَدَنكَ الطاهِرَ ، بَعْدَ مُضِيِ قُرُونٍ مُتَطاوِلَةٍ وَ سِنينَ مُتكاثِرَةٍ ، بَعدَ اِرتِحالِكَ إلى جوارِاللّهِ؛خداوند پيكر پاك و بدن پاكيزه ات را پس از گذشت قرنهاى متمادى و ساليان فراوان از ارتحالِ تو به جوار حق تعالى ، نمايان ساخت .۲
ممكن است برخى تصوّر كنند كه سالم ماندن جسد مربوط به خاك و هواى آن محلّ است و كرامتى براى صاحب جسد نيست .
اين تصوّر از حقيقت به دور است؛ چراكه:
اوّلاً ، در همه مواردى كه پيكر بنده صالحى پس از صدها سال تروتازه پديدار

1.اختران فروزان رى و تهران ، ص ۵۳ ـ ۵۵؛ زندگانى حضرت عبدالعظيم عليه السلام ، رازى ، ص ۱۳۳؛ كرامات صالحين ، ص ۳۲۱؛ اجساد جاويدان ، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۰ .

2.همان .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
180

حكومت مستقلّى داشت ، براى زيارت حضرت سلطان على فرزند حضرت امام باقر عليه السلام ، برادر امام صادق عليه السلام و معروف به امامزاده قالى شوران يا مشهد اردهال كه در هفت فرسنگى كاشان واقع است ، مى رود و از توليت آن درخواست مى كند كه راه و دَرِ سرداب را به او نشان دهد تا برود و بدن آن حضرت و يارانش را كه به دست دشمنان دين و اهل بيت عليهم السلام شهيد شدند ، زيارت كند .
به ظلّ السّلطان مى گويند: ما مكرّر شنيديم كه هر كه به سرداب برود و بدنها را ببيند ، نابينا و كور مى شود .
او اصرار مى كند و مى گويد اين حرفها خرافى است . چون با استبداد او روبه رو مى شوند ، راه سرداب را به او نشان مى دهند ، او متهوّرانه پايين رفته و مشاهده مى كند كه تابوتهايى روى هم قرار دارد . پس يكى از آنها را باز نموده و مى بيند كه ترو تازه
است . ترس و وحشت بر او غالب مى شود و تصميم مى گيرد از سرداب بيرون بيايد . اما چشمش جايى را نمى بيند . به هر زحمتى است از آن مكان بيرون مى آيد و به اصفهان مى رودو اطبّا را جهت مداوا احضار مى نماى ، ولى همه آنها اظهار يأس مى نمايند . به ناچار به تهران آمده و در آن جا هم نتيجه اى عايدش نمى شود ، لذا به فرانسه مى رود . در فرانسه هم با وجود اطبّاىِ حاذق جواب ردّ مى شنود .
پس شبى در خواب مى بيند كه به شهر رى آمده و بعد از زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام به زيارت امامزاده طاهر عليه السلام ، كه در آن وقت گنبد و حرم و ضريح اين چنين نداشت مشرّف شده ، و در گوشه اى محزون و غمگين مى نشيند . در آن موقع احساس مى كند كه آقايى با او سخن مى گويد:
چرا كه در اين مكان با حال محزون نشسته اى؟
ظلّ السّلطان مى گويد: من كورم ، منتظرم نوكرها بيايند و مرا ببرند .
پس آن شخص دستى به چشم او كشيده و فرمود: چشمت مى بيند و ديگر نياز به كسى ندارى ، برخيز و ما را هم فراموش مكن!

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 179549
صفحه از 336
پرینت  ارسال به