اعتماد است يا نه . و اگر محدثى ثقه آن را نوشته است ، نوشته او را در بست بايد پذيرفت؟ و يا بايد شيوه پژوهندگان عصر را در نقد علمىِ داستانها رعايت كرد؟ و يقين است كه صورت دوم مورد قبول همگان خواهد بود؛ زيرا آنچه در آن بحث مى شود ، حادثه اى تاريخى است ، نه حكمى الزام آور .
ديرينه تر سند كه گويد شهربانو در جنگ مسلمانان با ايرانيان اسير گرديد و او را به مدينه ، نزد عمر بردند ، كتاب بصائر الدّرجات محمّد بن حسن صفار قمى(م 290 ق) است كه گويد:
دختر يزدگرد را به اسيرى نزد عمر آوردند . ۱
چون طريق او در نقل اين روايت ، طريق كلينى و نقل از عمروبن شمر است و روايت او و كلينى هر دو يكى است ، از نوشتن عبارت
بصائر الدرجات خوددارى مى شود . پس از آن ، كتاب اصول كافى ثقة الاسلام محمّد بن يعقوب كلينى است ۲ . كلينى از طريق عمرو بن شمر از جابر بن عبداللّه چنين روايت كند:
چون دختر يزدگرد را بر عمر درآوردند ، دوشيزگان مدينه به تماشاى او آمدند . چون به مسجد درآمد ، مسجد به نور او روشن شد . چون عمر بدو نگريست ، وى روى خود را پوشاند و گفت «اف بيروچ باد هرمز ـ ابيروچ باد هرمز» عمر گفت مرا دشنام مى دهد ، و قصد كشتن او را كرد . امير المؤمنين عليه السلام او را فرمود:
تو چنين حقى ندارى. او را بگذار تا يكى از مسلمانان را به شوهرى اختيار كند . و او را بهره آن مسلمان از مال فيى ء ۳ قرار بده .
1.بحارالانوار ، ج ۴۶ ، ص ۹ .
2.در كتاب الفرق و المقالات ، نوبختى و فرق الشيعه سعد بن عبداللّه اشعرى نيز نام دختر يزدگرد آمده است ، ليكن نه با تفصيلى كه در كافى ديده مى شود .
3.فيى ء بهره اى است كه مسلمانان از غنيمتهاى جنگى دريافت مى كردند سپس در طول تاريخ معنى ديگر نيز بدان داده اند .