مردمان عزيزترند و با اين حكم ، رتبه ابولهب بن عبدالعُزَّى و پسران او و عباس بن عبدالمطلب و زيدالنار و جعفر كذاب را از محمّد بن يعقوب كلينى ، محمّد بن حسن طوسى ، و مفيد و شيخ انصارى و ديگران بالاتر دانست؟ آن روايت كه از احمد بن اسحاق اشعرى قمى نقل شده و امام عسكرى عليه السلام بر او خرده گرفته كه چرا به حسين بن حسن بى حرمتى كرده است ۱ ، در مورد وظيفه غير هاشميان برابر هاشميان است ، و معناى آن اين نيست كه چون حسين از نژاد هاشم است ، هر چند بكند نزد خدا عزيز است و پروردگار از او مؤاخذات نخواهد كرد .
در بحارالانوار روايتى ديگر به نقل از محمّد بن جرير رستم طبرى مى بينيم . در اين روايت ، داستانْ رنگ ديگرى گرفته و با آب و تاب بيشترى نقل شده است:
عمر مى خواهد زنان اسير را بفروشد ، امير المؤمنين على عليه السلام مانع مى شود و بدو مى گويد از پيغمبر شنيديم كه بزرگان قوم را هر چند مخالف شما باشند گرامى بداريد .
چنانكه مى بينيم اينجا ديگر داستان شهربانو تنها نيست . داستان همه زنان ايرانى است كه اسير شده اند .
سپس مى فرمايد من سهم خود را از اين اسيران بخشيدم . بنى هاشم مى گويند ما هم سهم خود را بخشيديم ، مهاجر و انصار هم مى گويند ما هم سهم خود را بخشيديم . عمر به على عليه السلام پرخاش مى كند كه چرا به خاطر عجمان با من مخالفت مى كنى . ۲
روايت طولانى است و آثار پرداخت شعوبيان به خوبى در آن نمايان است .
مضمون روايتها با همه دستكارى كه در آن كرده اند ، چنان شگفت و ناپذيرفتنى است كه از صدها سال پيش محدثان و نسب دانان بر آن خرده گرفته و به انكار برخاسته اند .
سيد احمد بن على داودى مؤلف عمدة الطّالب فى أنساب آل ابى طالب در اين باره نظرى جالب دارد كه براى تكميل اين قسمت از بحث و نيز آشنايى با شيوه بحثهاى