243
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

يافت و آن دو را نزد عثمان بن عفان فرستاد . عثمان يكى از دو دختر را به حسين عليه السلام و ديگرى را به حسن عليه السلام بخشيد و اين دو زن به هنگام وضع حمل درگذشتند ، و پرستارى على بن حسين را يكى از كنيزكان پدرش به عهده گرفت . اما على بن حسين عليه السلام او را مادر خود مى دانست . چون بر وى معلوم شد كه مادر او نيست و كنيز اوست وى را شوهر داد . مردم پنداشتند على بن حسين مادر خود را شوهر داده است . سهل بن قاسم گويد هيچ كس از خاندان ابى طالب نماند جز اينكه اين حديث را از زبان من نوشت . ۱
گمان مى رود داستان شهربانو بر پايه همين نقل و براساس رفتن پسر عامر به خراسان پديد آمده است . طبرى در حادثه هاى سال سى و دوم هجرى نويسد:
عبداللّه بن عامر بن كُريز با مردم اَبرشهر آشتى كرد ـ جنگ نكرد ـ و آنان دو دختر از خاندان كسرا به نامهاى بابونج و طهمينج (بابون ه و تهمينه ) بدو دادند .
و در روايت ديگرى از صلت بن دينار نويسد:
پسر عامر عبداللّه بن خازم را به سرخس فرستاد . او دو دختر از خاندان كسرا به دست آورد . يكى را به نوشجان داد و ديگرى كه بابونه نام داشت مرد . ۲
چنانكه مى بينيم در ضمن داستان سهل بن قاسم آمده است كه عثمان يكى از دو دختر يزدگرد را به حسن عليه السلام داد . به نظر مى رسد كه هم چشمى حسنيان با حسينيان موجب پديد آمدن چنين روايتى شده باشد . بايد ديد چرا مؤلف عمدة الطالب بر اين حديث دست نيافته است تا بداند جاى گله نيست ، حسنيان و حسينيان هر دو از مفاخرت زناشويى با خاندان يزدگرد برخوردار بوده اند!

1.عيون اخبار الرضا ، ج ۲ ، ص ۱۲۶ ـ ۲۷ . امّا عبارت مناقب چنين است: تزوج بامّه ، (ج ۴ ، ص ۱۶۲) .

2.تاريخ طبرى ، ج ۵ ، ص ۲۸۸۷ . ر . ك: مروج الذهب ، ج ۱ ، ص ۱۷۷؛ ايران در زمان ساسانيان ، ص ۳۶۲ . بايد توجه داشت دخترانى كه تاريخ نويسان براى يزدگرد نوشته اند به نامهاى ادرك ، شاهين (شهين) و مرداوند بوده است و از اسير شدن آنان در اين سندها نامى نيست .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
242

ديگر اينكه از زمان حادثه تا عصر كلينى دويست و پنجاه سال يا بيشتر گذشته و خدا مى داند در اين مدت دراز پيروان نِحْله هاى گوناگون چه حديثها ساخته و چه روايتها كه دگرگون كرده اند .
كلينى بسيارى از آن حديثها را كه خود مى شناخته و راويان آن را راستگو و قابل اعتماد مى دانسته در كتاب خود فراهم آورده است و چون معيار پذيرفتن حديث نزد ايشان اعتبار و يا وثاقت راوى بوده ، به جهات ديگر نمى پرداخته است .
اما نبايد از نظر دور داشت ، آن كس كه حديثى مى سازد و بر زبانها مى اندازد ، مى كوشد تا گوينده آن را كسى يا كسانى معرفى كند كه نتوان بر آنها انگشت نهاد . داستان آن همه حديث را كه مخالفان و معاندان در دفترهاى اصحاب ائمه عليهم السلامداخل كردند ، و بر ساختن آن حديثها موجب تَنّبُّه اصحاب و دقت آنان در ضبط حديث گرديد ، شنيده ايد و مى دانيد كه امام عليه السلام مغيرة بن سعيد را نفرين كرد كه در كتابهاى اصحاب پدرش روايتها نوشته كه امام آن را نفرموده بود . ۱
اين روايتها گواه اين جعل و تخليطهاست . پس اگر ما حديث نقل شده در كتاب الكافى را نپذيريم و يا در پذيرفتن آن ترديد كنيم ، گردى بر دامن وثاقت كلينى و عظمت كتاب او نخواهد نشست؛ چه آن بزرگوار در عصر خود كوششى را كه مقدور بود كرده است .
گويا به خاطر همين ناسازواريهاى زمانى و مكانى است كه دسته اى ديگر از تاريخ نويسان اسيرى دختر يزدگرد را در عهد عثمان بن عَفان نوشته اند .
شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا از سهل بن قاسم نوشجانى چنين آورده است:
ـ امير اين خويشاوندى از كجاست؟ فرمود:
ـ هنگامى كه عبداللّه بن عامر بن كُريزْ خراسان را گشود ، بر دو دختر يزدگرد دست

1.سفينة البحار ، ج ۲ ، ص ۳۳۸ .

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 195227
صفحه از 336
پرینت  ارسال به