چنانكه مُجدلِدينِ سعيد از شعبى روايت كند:
در روز مدائن مسلمانان از كنيزان كسى تنى چند به اسارت گرفتند كه مادر من يكى از آنان است . ۱
اين داستان نيز با در نظر گرفتن تاريخ تولد و مرگ شعبى قابل توجه است . و باز هم بعيد نيست كه در فتحهاى خراسان و شرق ايران 2 ، زنانى اسير شده باشند . نيز دور نيست كه يكى از اين كنيزان ، به عادت مألوف خود را بزرگ زاده يا شاهزاده خوانده باشد ، و دور نيست كه امام حسين بن على عليه السلام يكى از اين دختران را به زنى گرفته و امام على بن الحسين از او متولد شده باشد .
اما اگر چنين حادثه اى رخ داده باشد ، در خلافت عثمان بن عفان بوده است نه در خلافت عمر بن الخطاب ، و آن زن ، بزرگ زاده اى ايرانى بوده است نه دختر يزدگرد پادشاه 2ايران؛ چه شمار دختران يزدگرد معلوم است .
ظاهر عبارت مسعودى نشان مى دهد كه آنان سالها در مرو به سر برده اند و فرزندانى از آنان به جاى مانده است . ۲
در پايان اين بحث ، تذكر نكته اى ديگر نيز لازم مى نمايد . و آن اينكه در كتاب شريف اصول كافى پس از نوشتن جمله ياد شده «فَخيرةُ اللّهِ منَ العَرَبِ هاشم» آمده است:
روايت كرده اند كه ابوالاسود در اين باره گفته است:
وَانَّ غُلاما بَينَ كِسْرى وَ هاشِمِ لأَكْرَمُ مَنْ نِيطَتْ عَلَيْهِ التَّمائم۳
ابوالاسود كه بود ، شخصيتى است حقيقى يا نه ، بدان كارى نداريم . اما خود استشهاد بدين بيت و اينكه مقصود از غلام ميان كسرى و هاشم ، امام على بن الحسين عليه السلام باشد ، كافى نيست ، چه رسد بدانكه چنين بيتى در ديوان فرزدق ديده