63
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

2 . نامه اى براى آيندگان!

در تاريخ ايران از ميان فهرست پادشاهانى كه بر عليه ديانت و مظاهر اسلام قد برافراشتند نام رضاخان قلدر ، فراموش ناشدنى است . به ويژه آنكه در اعمال كينه توزانه خود بر ضد حجاب و روحانيت ، خفقان دهشتناكى را حاكم نموده بود .
اين ماجرا در اوج آن شقات آغاز شده است:
صندوق منبتى براى قراردادن بر روى مرقد مطهر امامزاده حمزه عليه السلام ساخته و آماده نصب شده بود . در اين حين ، يكى از خادمين تصميم گرفت نامه اى بنويسد و در آن وضعيت و موقعيت زمان خود را تشريح كند . او در اين نامه ، ابتدا نام و مشخصات خود را نوشت و اينكه در چه تاريخى و در زمان حكومت چه كسى آن را نگاشته است . و سپس ظلم رضاخان و كينه ورزيهاى آن خبيث را بر عليه دين و پرده درى اعتقادات مذهبى مردم شرح داد .
او در يك فرصت مناسب ، اين نامه را در آخرين مرحله نصب صندوق ، ميان صندوق و سنگ مرقد قرار داد ، تا شايد پس از گذشت قرنها ، اگر تعمير و يا تعويضى براى اين صندوق صورت گرفت ، آيندگان با خواندن اين نامه به يك سند تاريخى و شاهد عينى به سندى از ظلم دوران سلطنت رضاخان دست بيابند و از آن مطلع شوند ... .
اما دست بر قضا ، اين مدت بيش از چهل سال طول نكشيد ، و در سال 1350 يكى از مؤمنين بانى ساخت صندوق خاتم شد تا به جاى صندوق منبت قبلى براى مرقد مطهر حضرت حمزة بن موسى عليه السلام نصب شود .
خبر كه به گوش آن خادم ـ يعنى نويسنده نامه چهل سال قبل ـ رسيد ، وحشت و اضطراب تمام وجودش را فرا گرفت ... خدايا چه خواهد شد ، برداشتن صندوق همان و عيان شدن نامه همان ، آن هم در اوج قدرت محمّد رضا پسر رضاخان قلدر!
درصدد چاره برمى آيد ، اما راهى به جز توسل به جناب حمزة عليه السلام نمى يابد .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
62

آن روز موضوع تعزيه مربوط به قربانى كردن حضرت اسماعيل توسط حضرت ابراهيم عليه السلام بود . در اين تعزيه اين طور عمل مى شد كه وقتى تعزيه خوان به تلاش حضرت ابراهيم براى قربانى كردن حضرت اسماعيل مى رسيد و به اراده خداوند موفق به اين كار نمى شد ، در همين لحظه جعبه اى از بالاى ايوان به طرف پايين مى آمد كه درون آن فردى كه نقش جبرئيل را ايفا مى كرد به همراه گوسفند قرار داشت .
گوسفند كه به زمين مى رسيد ، كسى كه نقش حضرت ابراهيم را داشت آن را مى گرفت و قربانى مى كرد .
اين جعبه به وسيله طنابى از بالاى ايوان هدايت مى شد . آن روز در حالى كه جمعيت انبوهى به تماشاى تعزيه نشسته بودند كار به لحظه پايين آمدن جعبه رسيد . طبق معمول درون جعبه «استاد محمود كاشى كار » كه نقش جبرئيل را داشت به همراه يك گوسفند قرار گرفته بود .
جعبه هنوز فاصله چندانى از ايوان نگرفته بود كه صداى جمعيت و شيپور و طبل موجب رم كردن گوسفند شد كه در اثر تكانهاى شديد بالاخره به واژگون شدن جعبه انجاميد .
در اين لحضات حساس معين البكاء (مسؤول تعزيه) كه مراقب اين اوضاع بود در يك آن متوجه اين واقعه مى شود و در همان حال با ذكر «يا پسر موسى بن جعفر عليه السلام » متوسل به حضرت حمزة بن موسى عليه السلام مى گردد .
در آنجا كه جمعيت در عين ناباورى مى بينند گوسفند به صورت چهار دست و پا در ميان جمعيت مى افتد و در پى آن استاد محمود كاشى كار نيز آن چنان دقيق بر روى دنبه گوسفند مى افتد كه دنبه گوسفند مى تركد .
در ا ين واقعه با وجود آن جمعيت فشرده و ارتفاع زياد ، به هيچ يك از تماشا چيان و همچنين استاد محمود كاشى كار ، كوچك ترين آسيبى وارد نمى شود . استاد محمود كاشى كار همان كسى است كه كاشى كارى مناره هاى حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام يادگار اوست . ۱

1.سرزمين كرامت ، ص ۱۹ ـ ۲۰ .

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 179521
صفحه از 336
پرینت  ارسال به