95
امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری

يحيى: مرا از مرگ مى ترسانى؟ هر چه شنيده اى بگو .
متوكل: آن حضرت فرمود: تو كشته و به دار آويخته مى شوى چنان كه ، پدرت كشته و به دار آويخته شد .
در اين هنگام رنگ يحيى عوض شد و اين آيه را خواند:
«يَمحُوا اللّهُ مايَشاءُ وَ يُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الكِتابِ»۱؛خداوند آنچه خواهد (و مقدر شده باشد) محو مى كند و آنچه خواهد ثابت خواهد ماند و اصل كتاب نزد او است .
اى متوكل ، خداوند متعال اين امر (حكمت اسلامى) را به وسيله مبارزات پى گير ما محكم خواهد ساخت . خداوند به ما علم و شمشير داد و هر دو را در ما جمع نمود و به عمو زادگان ما علم تنها داد .
متوكل: فدايت شوم ، من مى بينم مردم رغبتشان به پسر عمويت جعفر عليه السلام از تو و پدرت بيشتر است و دور آنها را بيشتر مى گيرند .
يحيى: درست گفتى ، عمويم محمّد بن على عليهماالسلام و فرزندش مردم را به زندگى مى خوانند ، ولى ما آنان را به مرگ دعوت مى نماييم .
متوكل: فرزند رسول خدا ، شما بهتر مى دانيد يا ايشان و كدام اعلم هستيد؟ ديدم يحيى ساكت شد و مدتى دراز چشمانش به زمين خيره شد . گويا يحيى فكر مى كرد كه مقصود متوكل چيست؟ آيا مى داند و مى پرسد تا عقيده يحيى را درباره امام صادق عليه السلام و پدرش امام باقر عليه السلام بداند ، يا چون نمى داند مى پرسد ، و يا استفهام و پرسش او از روى توبيخ و سرزنش است . ۲
پس از آن يحيى سر را بلند كرد و گفت: همه ما داراى علم و دانشيم اما فرق ما و آنها «امام باقر و امام صادق عليهماالسلام» در اين است كه: هر چه ما مى دانيم ، آنان نيز مى دانند ، ولى هر چه آنان مى دانند ، ما نمى دانيم .

1.سوره رعد ، آيه ۳۹ .

2.اين شرح از فيض الاسلام است .


امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
94

داستانى شيرين و جالب

متوكل فرزندهارون گفت: يحيى بن زيد بن على را پس از كشته شدن پدرش هنگامى كه به خراسان مى رفت ملاقات كردم . به او سلام كردم ، جواب داد ، فرمود: از كجا مى آيى؟ گفتم: از حج .
سپس از من احوال كسان و عموزادگان و بستگان خويش را در مدينه پرسيد ، مخصوصا از حال جعفر بن محمّد امام صادق عليه السلام بسيار پرسش كرد ، من او را از حال امام صادق عليه السلام و اندوه حضرتش به كشته شدن زيد بن على عليهماالسلام آگاه ساختم ، پس از آن فرمود:
عمويم محمّد بن على «امام باقر » عليهماالسلام پدرم را به جنگ نكردن با بنى اميه امر فرمود و پند و اندرز داد و او را آگاه نمود كه اگر قيام كند ، و از مدينه بيرون رود . پايان كارش به كجا مى انجامد .
از بيان جناب يحيى چنين استفاده مى شود: عمل حضرت زيد نكوهيده و موافق امر امام نبوده است ، ولى آنچه از اخبار به دست مى آيد ستودن آن جناب است و خروج و جنگ او را با بنى اميه براى خونخواهى حضرت امام حسين عليه السلام مى دانند و اين با نهى حضرت امام باقر عليه السلام منافات ندارد ؛ زيرا نهى آن حضرت يا از روى تقيه و (تاكتيك) بود و يا از روى شفقت و مهربانى بر او بوده است .

خبر ناگوار

سپس يحيى از متوكل پرسيد:
ـ آيا پسر عمويم جعفر بن محمّد عليه السلام را ديدار نمودى؟
متوكل: آرى .
يحيى: درباره من چيزى از او شنيدى؟
متوكل: بلى .
يحيى: چه فرمود؟ به من بگو .
متوكل: قربانت شوم دوست ندارم آنچه از او درباره ات شنيده ام روبه رو با تو بگويم .

  • نام منبع :
    امامزادگان و زيارتگاه های شهر ری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 178700
صفحه از 336
پرینت  ارسال به