163
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2

بن وليد به او نوشت كه زيد بن حسن عليه السلام را صد تازيانه بزند و به او لباس درشت بپوشاند و پابرهنه در كوچه هاى مدينه حركت دهد. هنگامى كه قاصد مى خواست از حضور خليفه خارج شود، عمر بن عبدالعزيز گفت: اكنون خليفه مريض است؛ اندكى صبر كن تا وى بهبود يابد. او نيز حركت خود را به تأخير افكند. اندكى پس از آن سليمان بن وليد درگذشت و خلافت به عمر بن عبدالعزيز رسيد. وى همين كه زمام امور را به دست گرفت، قاصد را پيش خود خواند و نامه را از وى گرفت و پاره كرد.

روايات زيد بن حسن عليه السلام

1 . ...عن زيد بن الحسن عليه السلام ، عن جدّه، قال: سمعتُ عمّار بن ياسر يقول: وقف لعلي بن أبيطالب عليه السلام سائل و هو راكع في صلاةٍ تطوّعٍ، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتى رسول اللّه فأعلمه بذلك، فنزل على النبيّ هذه الآية: «إنّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ و رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقيمُونَ الصَّلاة و يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ...». ۱ فقرأها رسول اللّه صلى الله عليه و آله علينا، ثم قال: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ ۲
زيد بن حسن عليه السلام از جد خود روايت مى كند كه گفت: شنيدم عمّار پسر ياسر مى گفت: اميرالمؤمنين على عليه السلام در نماز مستحبى بود كه سائلى هنگام ركوع نزد آن حضرت ايستاد. امام عليه السلام در همان هنگام انگشتر خود را بيرون آورد و به سائل بخشيد. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و از ماجرا آگاه شد. در همان هنگام بود كه آيه «اِنّما وَليُّكُمُ اللّهُ...» بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد. پيغمبر صلى الله عليه و آله آيه را براى ما خواند و سپس فرمود: هركس من مولاى او هستم، پس على مولاى او است. پروردگارا دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن دار!

1.سوره مائده (۵)، آيه ۵۵ .

2.بحارالأنوار، ج ۷۹، ص ۱۸۸، روايت ۲۵، باب ۹۱.


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2
162

كسانى كه زيدى هستند، منسوب به او نيستند؛ زيرا «زيدى ها» عقيده دارند كه هركس از اولاد حضرت على و زهرا قيام به سيف و خروج نمود، او امام است، خواه حسنى باشد و خواه حسينى. ۱ زيدى ها چند فرقه اند كه پرداختن به آنها بيرون از هدف اين نوشتار است.
زيد بن حسن عليه السلام ، به دليل تقيه، با بنى اميه مماشات مى كرد. حكايت زير، به نقل از كتاب زندگانى حضرت عبدالعظيم عليه السلام در صفحه 78، نمونه اى از تقيّه جناب زيد است:
وليد بن عبدالملك براى زيد نامه اى نوشت و از او خواست كه با عبدالعزيز بن وليد بيعت كند و سليمان بن وليد را از خلافت خلع نمايد. زيد، كه از خليفه تقيّه مى كرد، به خواسته او پاسخ مثبت داد.
هنگامى كه سليمان به خلافت رسيد، از نامه زيد به وليد مطلّع شد و به ابوبكر بن حزم، والى مدينه، نوشت كه زيد را پيش خود حاضر كن و اين نامه را از برايش بخوان، اگر موضوع اين نامه را تصديق كرد، آن را براى من بنويس و اگر تكذيب نمود، به او پيشنهاد ده تا بالاى منبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حضور مردم نيز تكذيب كند.
ابن حزم سخن سليمان را به اطلاع زيد رساند. وى پاسخ داد: مرا مهلت بده تا در اين مورد از خداوند طلب خير كنم. زيد پس از خروج از نزد امير مدينه، نزد قاسم بن محمد و سالم بن عبداللّه رفت و گفت: من از سليمان بيمناكم و مى ترسم خون مرا بريزد و از سويى ناگزيرم كه به او جواب بدهم. بعضى به او گفتند كه براى حفظ جان خود سوگند ياد كن و اظهار بى اطّلاعى نما؛ امّا اين دو گفتند: قسم ياد نكن و منكر نامه ات هم مباش و در بالاى منبر با خدا جنگ مكن! ما اميدواريم خداوند تو را از مكر و حيله و دشمنى او نجات دهد. از اين رو، زيد بن حسن عليه السلام نزد امير مدينه رفت و مضمون نامه را تصديق كرد. پس از آنكه امير مدينه را از سخن زيد آگاه كرد، سليمان

1.الارشاد، ج ۲، ص ۲۲؛ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۱۶۴ .

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج2
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128882
صفحه از 394
پرینت  ارسال به